یک فنجان شعر
اگر ماه بتابد
زمین؛
مست چرخش بیهودگی
خورشید
خسته از تابشی بی زندگی
دروغ های آینه های رنگی
روزها تاریک وشب ها تاریک تر
زمان در حصار مرگ و سکون
اما
اگر امشب ماه بتابد
برچرخش گم شدهی مدار زمین...
روشن کند چراغ برکهی دنیا را
بیدار کند آینهها را
بنوازد موسیقی نقرهایاش را
از حنجرهی فردا
بکشد دست نوازش
برسر یاسهای خفتهی باغچه
تا عطرآگین کنند
خاطرههای یار سفر کرده را
اگر امشب ماه بتابد
اگر امشب ماه بتابد...

نظر شما


