سیاست، خاله بازی نیست
حماس، طرح صلح دونالد ترامپ را پذیرفت و در بیانیهای از او، ترکیه، قطر و مصر تشکر کرد. در این بیانیه همچنین به مردم فلسطین درود فرستاده شده است که در این دو سال، در برابر رژیم اشغالگر صهیونیستی، مقاومت کردهاند.
بعد از انتشار این بیانیه، انتقاداتی در فضای مجازی شکل گرفت مبنی بر این که نامی از ایران در آن ذکر نشده است. در واقع، قطر از رئیس جمهور کشوری تقدیر کرد که قریب به اتفاق قربانیان جنگ با سلاحهای آن کشته و مجروح شدهاند و از کشورهایی تشکر کرده که در دو سال سختی که بر مردم غزه گذشته، جز در عرصه شعار و دیپلماسیِ جسته و گریخته، کاری برای مردم آن دیار نکردند؛ ولی از ایران، حتی در حد اشاره به این که تنها کشوری بود که در سختترین روزهای مردم فلسطین، عملاً در کنارشان بود حتی یاد هم نشده است؛ این در حالی است که در این مدت، ایران هم خودش وارد جنگ رو در رو با اسرائیل شد و هم نیروهای همسویش در لبنان و یمن علیه اسرائیل جنگیدند و هزینه دادند. طبیعتاً اگر حماس حرکت ۷ اکتبر را رقم نمیزد، ماجراهای بعدی از جمله فروپاشی ارکان حزب الله لبنان، شهادت سید حسن نصرالله، جنگ ۱۲ روزه علیه ایران و شهادت فرماندهان و دانشمندان و شهروندان ایرانی شکل نمیگرفت. همه این آسیبها از رهگذر جنگ غزه بر ایران تحمیل شد.
در چنین شرایطی، بی اعتنایی حماس به ایرانی که این همه برایش هزینه کرده، افکار عمومی در ایران را آزرده است ولی واقعیت این است که رهبران حماس، نه بر اساس احساسات جمعی ایرانیان یا نگرشهای جمهوری اسلامی که بر مبنای منافع فلسطین تصمیم میگیرند؛ لابد آنها در این مقطع، خیر و صلاح غزه را در این دیدهاند که روی از یار روزهای سخت برکشند و روی خوش به رقیبان نشان دهند و توجهی نکنند که ممکن است ما دلخورانه به ایشان طعنه بزنیم که «با خلق میخوری مِی و با ما تلو تلو»!
این ذات سیاست است که تا نفهمیماش، همچنان آن را با خاله بازی و لوطی گری و مردی و نامردی، قاطی خواهیم کرد.
این، البته اولین باری نیست که تهران در عرصه سیاست خارجیاش این چنین حیران و سرگردان میشود؛ تا همین پارسال که بشار اسد عنوان متحد استراتژیک ایران را یدک میکشید، وقتی اجلاس سران عرب تشکیل میشد و رئیسجمهور وقت سوریه هم پای بیانیه تعلق جزایر سه گانه تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی به امارات را امضا میکرد.
یا در همین جنگ ۱۲ روزه که ایران زیر حملات هوایی اسرائیل بود، همین روسیهای که از پهپادهای ایرانی در جنگش علیه اوکراین بسیار بهره برده بود، اندازه یک پهپاد هم کنار ایران نایستاد و وقتی خبرنگاری از پوتین درباره کمک روسیه به ایران پرسید، پاسخ داد: همین که پرسنل ما در نیروگاه اتمی بوشهر حضور دارند بزرگترین کمک است؛ و البته نگفت که به رایگان آنجا نیستند و در این سالها پول چند تا نیروگاه اتمی را برای همین یک نیروگاهی که هیچ دردی از ما دوا نکرده گرفتهاند.
متأسفانه نگاه حاکم بر سیاست خارجی ما به گونهای است که گویا آن را از روی روابط بین فردی کپی کردهاند: «من به فلانی کمک کردهام، پس او هم در کنارم خواهد بود!» این فرمول شاید در زندگی شخصی به کار آید (هر چند نه همیشه) ولی اساساً در سیاست خارجی کاربردی ندارد. روسیه پریروز، روی خوش به ما نشان داد، چون نیاز به پهپادهای شاهد ایران داشت، دیروز و هنگام جنگ ۱۲ روزه، رویش را از ما برگرداند، چون روابط با اسرائیل منافع بیشتری برایش دارد، امروز هم میگوید اسنپ بک را قبول ندارد، چون در تقابل با اروپا به کارش میآید و فردا ممکن است منافعش ایجاب کند و در قطعنامه دیگری در شورای امنیت علیه ما رأی دهد؛ به همین سادگی و سیّالیت!
از همین روست که نباید غافلگیر شویم که در فردای روز تأسیس کشور مستقل فلسطینی، رئیس حکومت فلسطین در اجلاس سران عرب، علیه ایران، همان کند که بشار اسد میکرد.
کسی که سیاست خارجی را اِشِل بزرگ شده روابط بین فردی میپندارد، حتماً روسیه را به نامردی، سوریه را به بیمعرفتی و حماس را به بیاعتنایی متهم میکند ولی آن که ذات سیاست را بفهمد، هر چند از این رفتارها آزرده شود و این اتهامات را بزند ولی میداند که چیزی وجود دارد به نام «منافع ملی» که هیچ دولت و ملتی حتی اگر به اندازه حماس هم باشد، آن را قربانی کشورهای دیگر و ایدئولوژی و آمال و آرزوها نمیکند و نیز میداند که در عالم سیاست، نه دوستی دائم وجود دارد و نه دشمنی مستمر، بلکه آنچه همیشگی است، همان منافع ملی است.


