تعداد بازدید: ۱۵۴
کد خبر: ۲۳۷۹۷
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 26 July
ماجراهای من و بی‌بی

مش غلومضه باشی، دیدیش بوگو یاد بی‌بیم بخیر!!!

نویسنده : گلابتون

سینی مسی قدیمی بی‌بی را ورانداز کردم و گفتم:

- چه قشنگه این سینیه بی‌بی. مال چه زمانیه؟

- ای مال جهیزیه ننه‌م خدابیامرز بوده ننه...

- جدی؟

- هاااااا!

مِن و مِنی کردم...

- خیلی باحاله بی‌بی. میشه برای یادگاری بدینش به من؟
ابروهایش را کشید توی هم...

- ووووی ننه، قول ای سینیو رِ به عمه شهینُت دادم... تو دلُت می‌کشه یی چی دیه وردار...

گلابپاش بی‌بی را گرفتم توی دستم...

- اینم قشنگه بی‌بی. فک کنم اینم قدیمیه...

- ها ننه، ایَم مال جهیز خودُم بوده!‌

- اینو چی بی‌بی؟ اینو میشه وردارم؟

- نه ننه، ایَم قول عمه مهینُت دادم. تو یی چی دیه وردار...

- گلدان بلوری قرمز بی‌بی را برداشتم....

- اینو چی بی‌بی؟ اینو بهم میدین؟ 

- ننه حضرت عباسی هی چن روز پیش مَلی دختر عمه شهینُت گفت بی‌بی ایه بده من،  گفتم باشه ننه، مُردم تو ورُش دار...

- اون چراغ گردسوز قدیمیه سرِ طاقچه بی‌بی. اونو چی؟ میشه اونو  وردارم؟

- وووی ننه او خو مال خدابیامرز آغاته، اگه عاموت بیا بینه سرجاش نیس، غوغا می‌کنه. تو یَی چی دیه وردار ننه...

- یه قالیچه دستباف کوچیک دارین بی‌بی، تو گنجه‌اس....

- خوووو....

- اون چی؟ اونو میشه یادگاری وردارم؟

- وووی ننه، من اونه اَ بُوامم  نیدم چه برسه اَ تو! تو یی چی دیه وردار!

- یه پارچه ترمه قدیمی هس، سفره عید رو می‌چینین توش. اونو چی؟ اونو میدین؟

- اونه مِخی بری پس مرگ من؟ نه ننه، یی چی دیه وردار...
کمی فکر کرد...

- اصن ویسا یی چی خودُم بدمُت ننه! زیرپیراهنی چروکش را داد دستم...

- بیا ننه! شانس اوردی، ماخاسَم بکنمُش دسگیره، دیه قسمت تو شد... 
ای اَ همه چی بیتره! ‌تازه بو منم میده! دروغ می‌گم؟
خیره نگاهش کردم که گفت:

- فقط مش غلومضه باشی، وختی دیدیش بوگو یاد بی‌بیم بخیر!!!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها