سلام؛ فصل زیبای بهار به خیر و خوشی.
«بچّه بخون! هیچی نمیشیا!»
جملهای نوستالژیک، دردآور، سخت و در عین حال تأثیرگذار.
اصلاً نمیدونم درس خوندن برا ما سخته یا برای تموم دنیا اینجوریه! لامصّب این ژاپونیها از مترو و اتوبوس و میز صبحانه گرفته تا تو مَوال، همش میخونن!
ولی ما چی؟
میگن میانگین مطالعه برای هر ایرانی روزی ٢ دقیقه است!!! به عبارتی یعنی کتاب، متاب هوتوتو!! البته اگه جوک و مسخره بازیهای واتسآپی و تلگرامی رو اضافه کنن والله هزار دقیقه هم براش کمه!
اوایل که اینترنتاینا نبود، تا از خواب بیدار میشدیم میرفتیم سر رادیو و تلویزیون و پهن میشدیم پای اون، تا بلکه ساعت ٦,٥ صبح از برنامه «صبح بخیر ایران» یه کارتون تام و جریِ تکراری بذاره بعد بریم مدرسه!
بعدش که پیامک اومد، هنوز دست و رومون رو نشسته بودیم میرفتیم تا ببینیم جوک تازه چی برامون اومده!
حالا هم که تلگرام و واتسآپ و... اومده سعی میکنیم اگه دم مرگ هم که هستیم تا آخرین کلیپ خندهدار، جوکها، و چک کردن فالوئرها رو انجام ندادیم، کپه مرگمون رو نذاریم.
از نظر ما کتاب و قرص ایجاد حالت تهوع هر دوتا با هم برابر و یکسان هستند!
این نینی پپوشته ما هم کلاً مثل منِ پپوشته مال درس خوندن نیست. حالا هم که خرداد اومده هیچی نخونده و گستاخانه میگه: اینا که چییی نیست! ما فوت آبیم!
یه چشمه رو در زیر بخونید!
- پاشو برو بتومرگ درسِت رو بخون!
نینی پپوشته تکانی به خود میدهد و از جلو تلویزیون روی مبل مینشیند.
مادرِ خانه: پپوشته! نون نداریم برو نون بگیر این پپوشتپلشت اگه گشنه بشه گچ دیوار رو میخورهها!
نینیپپوشته: من میرم میخرم مامان جون!
چشمای من و ننش روی زمین افتاده و با هم یه قُل دو قُل بازی میکند. در همین حال ننش میگوید: آخه بچه! تا دیروز که امتحان نداشتی، دائم میگفتی نونآور خونه بابا هس! حالا تغییر موضع دادی؟ برووووو درسِت رو بخون!
تکانی به خود میدهد و میرود گوشه اوپن مینشیند و با پاهایش با ریشههای قالی بازی میکند ... انگار نه انگار که کتابی و درس و مشقی هست.
به همین منوال میگذرد و روز به شب تبدیل میشود و درس نمیخواند که نمیخواند.
حالا قضاوت با شما!
زت زیاد