تعداد بازدید: ۹۳
کد خبر: ۲۳۳۹۰
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 07 June
ماجراهای تبعه موجاز
نویسنده : نجیب

نَظاره کردی؟ گفتَه کردم این وَلایت دیگر جایَ زیندَگانی نیست؟

- چَطور مگر نجیب؟ دیگر چَه شده که از این وَلایت بدت بَگرفته؟

- مگر شَنیده نکردی یَکی از اربابان وَلایت بَگفته: هر اربابی که اتباع غَیر موجاز را بَ کار بَگیرد، مَثال قاچاقچی انسان است که شش ماه زیندانی و پیسه زیادی جریمه مَشود؟

- یعنی چَه؟ همَه کارهای سخت این ولسوالی را که اتباع غَیر موجاز انجام مَدهند.

بادی در غبغب انداختَه کردم و بَگفتم: بلی دیگر، اگر ما نباشیم، کل کارهای سخت ولسوالی رویَ زمین ماندَه مَکوند.
زولَیخا جارو را توی سرم بَزد و گفتَه کرد: تو را که گفتَه نَمی‌کونم. تو که تبعَه موجازی. از وقتی هم موجاز شدی، پهلویت بَ ایرانی‌ها بَخورده و مَثال آنها کار مَکونی. تازه، اگر اینها قاچاقچی آدم هستند، بیشتر آدمهای این ولسوالی برای یَک بار هم که شده قاچاقچی شده‌اند.

- اصلاً من تحمل نَتانم کونم که این طَوری هم‌وَلایتی‌های من را از کار بیکار کونند.
این را گفتَه کردم و از سری عصبیت، با کولنگ محکم بَ روی انگشت شصت لنگ چپم زدم.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها