بیبی هنوز از در تو نیامده، شروع کرد به نق زدن...
- ینی بعضیا شُهور ندرن، درک ندرن، فَهم ندرن...
- چی شده بیبی باز؟
- دیه ماخاسی چیطو بشه؟ دیه ماخاسی چیطو بشه؟
- عه، خب چی شده بیبی؟ چرا حرف نمیزنین؟
- هی مشهاشم... ینی قوووت حالیش نیس. مرتیکه شص سالش شده، عقل تو سرُش نامده. پیر شده، میر نشده!
-ای بابا، میگی چیکار کرده بیبی یا نه؟
- دیه ماخاسی چیکار کنه؟ توای بیاُووی ویسیده درِ کوچه دره لَگَنُشه میشوره!
- لگن؟
- هااااا، هی وانیتُش! بوگو حالاای لَگَنو رِ نشوری نیشه! اُوو بری خوردن نی. توای خشکسالی، توای بیاُووی، خَور مرگُت حالا نیخِی کالواش بِوَریش، یی دسمالیتر کن بکَش روش!
- واقعاً راس میگی بیبی، من در این مورد حق رو به شما میدم. مردم واقعاً نمیدونن اوضاع آب نیریز الان چقد خطرناکه، باید بیشتر رعایت کنن واقعاً...
- هاااا ننه، اُوو کمه. هی من صبی تا رفتم حموم و اومدم، جیگرُم خون شد. دوشو خو اُوو نییَد، هی باای دَسِ نداشته، لَگَنو رِ اُوو کردم هی رختَم رو سرُم.
- آره بیبی، خیلی فشار آب کم شده این روزا، مخصوصاً تو گرما و با روشن شدن این کولرا دیگه بدتر. بارونم که نیومد امسال. دیگه قوز بالا قوز.
- میگم برم یَی چی اَ هاشم بگم بیام؟
- نه بیبی. دعوا میشه.
- نع، بذا برم دلوم طاقت نِییَره...
- نه بیبی. کجا میخواین برین. خودش باید بدونه.
- شاید خودُش خر باشه! یکی نبویه ازُش بگه...
من ماخام برم بگم. اصن وظیفهی انسانیم ایجاد میکنه برم.
- ایجاب بیبی جان، نه ایجاد. بعدشم میخوای بری بیبی، برو؛ ولی خواهشاً دعوا راه ننداز.
- نه ننه، چیکارُش درم؟ به دُرُسکی میگم.
****
سرم توی گوشی بود که بیبی آمد تو.
- رفتی بیبی؟
- ها.
- بهش گفتی؟
- ها.
- قبول کرد؟
- ها. میه میتونه قبول نکنه؟
نگاهی به دست بیبی انداختم.
- اینا چیه تو دستت بیبی؟
- پتو. کوری؟
- کجا بوده بیبی؟ برا چی گرفتی؟
- مش موسی زبون بسه دو تِی پتوش چرک بود. ماخاس بِوَره پتوشویی، گفتم چه کاریه. بده من میدم گلابی هیجو تو حیاط یَی اُووی بزنه روش!
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید