تعداد بازدید: ۱۰۵
کد خبر: ۲۳۳۳۸
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 31 May
ماجراهای من و بی‌بی
نویسنده : گلابتون

بی‌بی هنوز از در تو نیامده، شروع کرد به نق زدن...

- ینی بعضیا شُهور ندرن، درک ندرن، فَهم ندرن...
- چی شده بی‌بی باز؟

- دیه ماخاسی چیطو بشه؟ دیه ماخاسی چیطو بشه؟

- عه، خب چی شده بی‌بی؟ چرا حرف نمی‌زنین؟

- هی مش‌هاشم... ینی قوووت حالیش نیس. مرتیکه شص سالش شده، عقل تو سرُش نامده. پیر شده، میر نشده!

-‌ای بابا، میگی چیکار کرده بی‌بی یا نه؟

- دیه ماخاسی چیکار کنه؟ تو‌ای بی‌اُووی ویسیده درِ کوچه دره لَگَنُشه میشوره!  

- لگن؟  

- هااااا، هی وانیتُش! بوگو حالا‌ای لَگَنو رِ نشوری نیشه! اُوو بری خوردن نی. تو‌ای خشکسالی، تو‌ای بی‌اُووی، خَور مرگُت حالا نیخِی کالواش بِوَریش، یی دسمالی‌تر کن بکَش روش!

- واقعاً راس میگی بی‌بی، من در این مورد حق رو به شما میدم. مردم واقعاً نمیدونن اوضاع آب نی‌ریز الان چقد خطرناکه، باید بیشتر رعایت کنن واقعاً...

- هاااا ننه، اُوو کمه. هی من صبی تا رفتم حموم و اومدم، جیگرُم خون شد. دوشو خو اُوو نییَد، هی با‌ای دَسِ نداشته، لَگَنو رِ اُوو کردم هی رختَم رو سرُم.  

- آره بی‌بی، خیلی فشار آب کم شده این روزا، مخصوصاً تو گرما و با روشن شدن این کولرا دیگه بدتر. بارونم که نیومد امسال. دیگه قوز بالا قوز.

- میگم برم یَی چی اَ هاشم بگم بیام؟

- نه بی‌بی. دعوا میشه.

- نع، بذا برم دلوم طاقت نِییَره...

- نه بی‌بی. کجا می‌خواین برین. خودش باید بدونه.

- شاید خودُش خر باشه! یکی نبویه ازُش بگه...  

من ماخام برم بگم. اصن وظیفه‌ی انسانیم ایجاد میکنه برم.

- ایجاب بی‌بی جان، نه ایجاد. بعدشم میخوای بری بی‌بی، برو؛ ولی خواهشاً دعوا راه ننداز.

- نه ننه، چیکارُش درم؟ به دُرُسکی  میگم.  
****
سرم توی گوشی بود که بی‌بی آمد تو.
- رفتی بی‌بی؟

- ها.

- بهش گفتی؟

- ها.

- قبول کرد؟

- ها. میه میتونه قبول نکنه؟

نگاهی به دست بی‌بی انداختم.

- اینا چیه تو دستت بی‌بی؟

- پتو. کوری؟

- کجا بوده بی‌بی؟ برا چی گرفتی؟

- مش موسی زبون بسه دو تِی پتوش چرک بود. ماخاس بِوَره پتوشویی، گفتم چه کاریه. بده من میدم گلابی هیجو تو حیاط یَی اُووی بزنه روش!

مش‌هاشم... قوووت حالیش نیس

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها