چَه وضعی شده در این وَلایت؛ قدیمها یَکی چَشم مَخورد، برایش توخممرغ میشکستند. اما حالا یَکی توخممرغ مَخورد، چَشمش مَزنند.
هر روز صبح که در این وَلایت از خواب بیدار مَشویم، یَک شوک جدید بَ درونَمان وارد مَشود. بَ نظرم از این بَ بعد باید بعد از ظهرها از خواب بیدار شویم.
البته فقط شوکهای بد داده نَمیشود و در این اَوضاع بیپولی، بدبختهای خوششانسی هستند که یَک مرتبه تاقی بَ توقی مَخورد و پولدار مَشوند.
یَک روز که در حال کندَهکاری چاه در خانَهای بودم، تیلیفون اربابم زنگ بَخورد و نَظاره کردم شوکه شده است.
گفتَه کردم: ارباب چَه شده؟
بَگفت: خبر بَدادند دولار و سکه گران شده و من مَدانم برادرم کلی دولار و سکه انباشته کرده.
گفتَه کردم: خاک بر سر ما بیچارهها شد. اما برای شما موبارک است. حالا چَرا حَیران هستی؟
بَگفت: او ناراحتی قلبی دارد؛ ماندهام چَطور خبرش دهم که سَکته نَکوند...
کمی محاسن خاک خوردَهام را نوازش بَکردم و بَگفتم: من حاضرم یَک طَوری خبرش دهم که سَکته نَکوند.
ارباب بَ من اعتماد کرد و خولاصه بَ همراه او بَ در خانَه برادرش روان شدم.
بیدون مقدمه بَگفتم: ﺍﮔر همین الآن یَک مَیلیارد تومان ﺑﺮﻧﺪَﻩ شوی ﭼَﮑﺎﺭ مَکونی؟
برادر ارباب بَگفت: ده مَیلیون تومان مَدهم بَ تو...
سَکته کردم...
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید