
اصلاً یکی از ملاکهای من برای گوش ندادن به یک ترانه این است که تتلو خوانده باشد. هر کدام از کارهای عجیب و غریبش از ترویج مواد مخدر روی صحنه و فحشهای رکیکی که در حال مستی میداد تا آن صفحه اینستاگرام نابهنجارش و کارهای غیراخلاقی در ویلای ترکیه و... به تنهایی میتواند برای دوست نداشتن کسی کفایت کند. حتی، ریخت و قیافهای هم که برای خودش درست کرده برای من قابل درک نیست، هر چند که هر کسی مالک بدن خویش است و ربطی به من و دیگران ندارد.
اینها، البته نظر شخصی من است -که ملاک نیست- و میدانم که میلیونها جوان و نوجوان، با ترانههای او نه تنها ارتباط برقرار کردهاند که با آن زندگی هم میکنند. تتلو را عاشقانه دوست دارند و حتی اخیراً در خبرها آمده بود که نوجوانی سرقت کرده بود بدان امید که به زندانش بیندازند تا در آنجا بتوانند تتلو را از نزدیک ببینید!
اینها واقعیتهای نسل امروز است که گاه ۱۸۰ درجه با ذهنیت ما میانسالان متفاوت است. تفاوتی که اگر نبینیم و به رسمیت نشناسیم و به انتخابهای نسل جدید احترام نگذاریم، شکاف بین نسلی، از همینی که هست، فاجعه بارتر خواهد شد.
آیا بازگشت داوطلبانه او به ایران در حالی که میدانست لب مرز دستگیر میشود - که شد - و نیز اظهارات بعدی او توبه عملی محسوب نمیشود؟ و آیا نمیشود با نگاه رأفت آمیزی که پیامبر بزرگ خدا (ص) همیشه بر آن تأکید داشتهاند پروندهاش را بررسی کرد؟
چگونه میشود با افتخار این حکایت تاریخی را روی منابر برای مردم شرح داد که پیامبر حتی کسی که هر روز بر سر مبارک ایشان زباله میریخت را بخشود و وقتی مریض شد به عیادتش هم رفت، ولی در مواجهه با یک جوان نادان و دارای مشکلات روانی، این سیره نازنین را -که اشک عشق و شوق بر چشم میآورد- نادیده گرفت و حکم به قتلش داد؟!
اینها، بخشی از همان سؤالاتی هستند که رهبر انقلاب به درستی در پیامشان بدان اشاره کرده و خواهان پاسخگویی علمی شدهاند به گونهای که «در عین حال قابل فهم و هضم» باشد.
حتماً فرق است بین یک دشمن عنود که با علم و آگاهی و طرح و نقشه به مقدسات میتازد و جوانی خام که از سر عدم تعادل روانی و ضعف بنیه دینی دهان به یاوه میگشاید. راستی ضعف بنیه دینی تتلو و هم نسلانش تقصیر کیست؟ تقصیر همانهایی نیست که روزگاری به استناد آیه نفر* راهی حوزههای علمیه شدند تا بعد از یاد گرفتن دین به سوی مردم دیار خویش بازگردند و عهدهدار تبلیغ دین شوند ولی به جای ترویج دین، وزیر و وکیل و نماینده مجلس و مدیرکل و رئیس شدند و برخلاف اسلاف شان، غرق در دنیا و ناگهان به خود آمده و میبینند که بسیاری از جوانان، حتی معرفت سطحی از دین که نه، بلد نیستند دو رکعت نماز هم بخوانند! و یکی هم دارد آن بالا روی سن یا در صفحه اینستاگرامش مست و پاتیل، هر چه مزخرف به ذهنش میرسد را بر زبان میآورد: حالا چه کنیم؟ اعدامش کنیم تا درس عبرتی باشد برای بقیه!
ولی این راهش نیست آن هم وقتی راه بازگشت و هدایت همواره باز است و اتفاقاً این مسیر با اسلامی که ما یادش گرفته ایم، همسوتر است و نتیجهاش میشود «و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا.»
وانگهی تتلو، برای بسیاری از نوجوانهای امروزی که هنوز ترانههایش را با عشق و علاقه گوش میکنند و نگران پروندهاش هستند، اولین نقطه تماس جدی با دین و حکومت دینی است. تعدادشان هم کم نیست و سر به میلیونها نفر میگذارد.
تصور کنید نوجوانی مثلا ۱۶ ساله را که نه از اسلام چیزی میداند - جز این که شنیده که خودش هم مسلمان است- و نه از نظام جمهوری اسلامی. او فقط و فقط در عالم نوجوانانه خودش، سیر میکند و با ترانههای تتلو اوج میگیرد و کیف میکند و درست در این اثنا میشنود که نظام اسلامی میخواهد خواننده مورد علاقهاش را به خاطر اسلام، بکُشد!
چه پاسخ قابل هضم و فهمی به عقلانیّت تحوّل یافتۀ او و هم نسلهایش وجود دارد؟ و آیا همین نقطه آشنایی او با دین و حکومت دینی، زیربنای اعتقادیاش را درباره این دو تشکیل نخواهد داد؟ چرا باید اولین نقطه تماس «میلیونها نوجوان» با «شریعت و حکومت مبتنی بر آن» را اینگونه رقم زد؟ و اگر رقم بخورد، قابل اصلاح خواهد بود؟!
خبط و خطایی راهبردیتر از این میتوان ترسیم کرد؟
اتفاقاً پرونده تتلو، که نوجوانان و جوانان بسیاری مجدانه تعقیبش میکنند، میتواند محملی برای آشنایی هر چه بیشتر آنها با دینی باشد که پیامبرش بر سهله و سمحه بودنش میبالید و چنان مهربان و دوست داشتنی بود که حتی شمشیر کشندگان به روی خود را هم عفو میکرد. آیا چنین پیامبر نازنینی بیشتر شایسته عشق ورزی و پیروی است یا دینی که برخی از مسلمانان، آلوده به انواع سختگیریها و سخت خوییها کرده اند؟
پی نوشت:
* فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ (چرا از هر گروهی از مؤمنان، طایفهای کوچ نمیکنند که بر دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید [از مخالفت فرمان پروردگار]بترسند، و خودداری کنند.) توبه ۱۲۲