حالا دیگر یواش یواش قطعیهای برق شده «روتین» زندگیمان. یعنی داریم قبول میکنیم که روزی 2 تا 3 بار قطعی برق داریم. از 8.5 صبح تا 1 نیمهشب!! و پذیرفتهایم که دچار ناترازی یا همان ورشکستگی شدهایم. اساتید انگیزشی به این حالت میگویند: پذیرش. یک جورهایی کنار آمدن با یک مشکل یا مصیبت.
در این حالت، مثلاً به جای این که به مسئولان بد و بیراهِ بیحاصل بگوییم و اعصاب خودمان و بقیه را به هم بریزیم، بهتر است یک شمع روشن کنیم و بخندیم. البته خنده میتواند گاهی از روی خوشی باشد و گاهی هم از روی عصبانیت و در آمدنِ کفر آدم!
این روزها مشخص است که کفر همه درآمده و خندهها بیشتر از روی عصبانیت است تا خوشی. این که این همه برای همهچیز طنز میسازیم و میخندیم، همین حکایت را دارد!
البته این را هم باید بپذیریم که فقط همین ناترازی برق نیست!! و ما کلاً از سر تا پا، ناتراز و ناهماهنگ و ورشکسته شدهایم! ما سالهاست که به ناترازی در همهچیز رسیدهایم. اول از همه ناترازی آب! بعد شد ناترازی بنزین و گاز و گازوئیل و سوخت. بعد نوبت به برق رسید. در ادامه، ناترازی هوای پاک. بعد از آن ناترازی دارو. اگر یادتان باشد یک زمانی ناترازی شیر خشک هم داشتیم. جلوتر که رفتیم ناترازی در گوشت و روغن هم دیدیم! در این سالها در تعداد پزشکان قلب و دیگر تخصصها هم ناترازی داریم. در تعداد پرستار و معلم هم هست. متخصصان حوزه فناوری اطلاعات هم کم داریم! حتی کارگر ساده!! همین سنگبریهای نیریز کارگر ساده کم دارند!!
حالا میگویند این ناترازی برق را حل میکنیم. من که چشمم آب نمیخورد. پس بهتر است بپذیریم و شمع روشن کنیم و بخندیم!! بخندیم به این روزگار درب و داغون!!!
امضاء: قُلمراد