درست از فردا، ۴۶ سال تمام از انقلاب اسلامی ایران میگذرد؛ اما هنوز سؤالات مهمی که از ابتدا روبروی انقلاب و انقلابیون قرار داشت جواب قطعی نگرفته و لذا برخی مسائل پایهای و کلیدی حل نشده و پیامدهای زیانبار آن روز به روز بیشتر میشود.
یکی از این مسائل، نگاه به جهان غرب است. شعار اصلی و محوری انقلاب «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بود. رویارویی با شرق با فروپاشی شوروی سوسیالیستی (بلشویکی) حل شد.
چه اینکه شوروی سابق در رأس بلوک شرق قرار داشت و پس از فروپاشی، روابط ایرانِ انقلابی با این بلوک عادی شد به طوری که روابطِ بسیار اقتصادی با روسیه و چین داریم، به ویژه چین کمونیست که به دومین قدرت جهانی تبدیل شده است. عمده صنایع ما به ویژه خودروسازی ما چینی است؛ اما ارتباط با غرب که عمدتاً شامل اروپا و آمریکا میشود هنوز حل نشده. شعار علیه آمریکا هنوز ادامه دارد و چگونگی حل و فصل مسائل با آمریکا در رأس مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما قرار دارد. برخی سیاستمداران، سیاست ورزان، جناحها و احزاب سیاسی که دائماً بر تعداد کمی و کیفی آنها افزوده میشود، خواهان حل این مسئله هستند. این موضوع از این جهت در رأس افکار عمومی ما قرار دارد که قطع ارتباط با بلوک غرب پیامدهای منفی زیادی به وجود آورده از جمله:
- تحمیل تحریمهای گسترده و پیچیده اقتصادی و سیاسی که به شدت بر اقتصاد ما اثر گذاشته است. نظام بانکی ما به طوری تحریم و بسته شده که قادر به تبادل ارزی با هیچ بانکی در هیچ کشوری نیست. همین مسئله یکی از عوامل مهم بالا رفتن نرخ دلار شده است که به طور مستقیم تورم و گرانی را افزایش میدهد.
- سرمایههای ارزی ما چه سپردههای قبل از انقلاب و چه بسیاری از درآمدهای ارزی - از جمله درآمد حاصل از فروش نفت - در بانکهای دیگر کشورها بلوکه شده و به کشور بازگردانده نشده و همچنان نمیشود و این مسئله مشکلات اقتصادی زیادی برای مردم به وجود آورده است.
- بسیاری از کشورهای همسایه و منطقه (خلیج فارس و خاورمیانه) به دلیل همراهی با بلوک غرب حاضر به همکاری نزدیک و فعال با ما نیستند. این مسئله مانع سرمایهگذاری آنها در ایران و صادرات و واردات با ما شده و موجب زیان زیادی برای فروش محصولات صنعتی و کشاورزی ما گردیده است.
- صنایع ما فرسوده شده به طوری که روز به روز از توان آنها کاسته گردیده و قادر به ارائه خدمات کافی نیستند. مشکلات برق، گاز، بنزین، گازوئیل و ... نمونههایی از این موردند.
- ناوگان هوایی و دریایی نیز شرایط مشابهی دارد. عمده این ناوگان فرسوده و تاریخ گذشته است و نمیتوانیم آن را ترمیم و به روزرسانی کنیم.
- رفت و آمد مردم ما به کشورهای اروپایی و آمریکا و متحدان آنها بسیار دشوار شده است.
- قادر به تبادل علمی و تکنولوژیک با غرب نیستیم. اگر روابط عادی باشد سرمایهگذاری خارجی افزایش مییابد. سرمایهگذار برای کسب درآمد ناچار به استفاده از تکنولوژی روز است و این هم به نفع ماست و هم به نفع سرمایهگذار
- و...
احتمالاً این سؤال در ذهن خوانندگان وجود دارد که چرا نظام برآمده از انقلاب پس از گذشت ۴۶ سال اقدام به برقراری رابطه با غرب مبتنی بر منافع ملی و احترام متقابل نکرده است؟
در پاسخ میتوان نوشت: رویارویی ما با غرب حداقل دیرینهای ۱۵۰ ساله دارد اگر نگوییم بیشتر. پرداختن به این دیرینه در حوصله و مجال این نوشتار نیست و در این زمینه صدها کتاب و هزاران مقاله تاکنون نوشته شده است.
فقط فشرده و مختصر باید نوشت: با رشد تمدن غرب از ۴۰۰ سال پیش به بعد عوامل مختلفی در کشورهای غیر غربی رخ داد که موجب هراس از غرب شد چه در ایران و چه غیر ایران. عدهای طرفدار و مدافع همراهی، همکاری و ارتباط با غرب شدند و عدهای دیگر مخالف. این موافقتها و مخالفتها در تاریخ معاصر ما فراز و فرودهای بسیاری داشته که مصداق افراط و تفریط است. زمانی ما همکاری کامل با غرب داشتیم و در زمانهایی نیز تقابلهایی داشتهایم، اما هیچگاه قطع کامل رابطه با غرب به گونه پس از انقلاب اسلامی نبوده است. مسائلی مانند اشغال ایران پس از هر دو جنگ جهانی، کودتای ۲۸ اَمرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق، تقویت رژیم پهلوی دوم به ویژه در دهههای ۱۳۴۰ و ۵۰ خورشیدی، و تأیید و همراهی با سرکوب مخالفان سیاسی رژیم پهلوی اول و دوم از جمله مهمترین دلایل بدبینی ما به غرب است؛ البته همین جا اشاره کنم پس از جنگهای اول و دوم جهانی هم ارتش شوروی و هم انگلیس کشورمان را اشغال کردند و منحصر به غرب نبود.
پرسش دیگر این است: عوامل مخالفت با غربیان فقط در کشور ما رخ داد یا در دیگر کشورها هم به وجود آمده؟ پاسخ این است که بسیاری از کشورهای غیر غربی با این مسائل و حتی با درجات بسیار بالاتر روبرو شدند از جمله:
- جنگ ۲۰ ساله آمریکا با ویتنام شمالی. در این جنگ بسیاری از ویتنامیها کشته و کشورشان زیر بمبارانهای هوایی شدید ویران شد.
- در آخر جنگ جهانی دوم ژاپنیها توسط نیروی هوایی آمریکا بمباران هستهای شدند و ماجرای دو شهر ناکازاکی و هیروشیما را بیشتر مردم میدانند.
- هندیها بیش از ۱۵۰ سال زیر سلطه مستقیم انگلیس قرار گرفتند و منابع آنها غارت شد.
- بسیاری از کشورهای جهان سوم مستعمره کشورهایی همچون فرانسه، انگلستان، پرتغال، اسپانیا و ... شدند. پس چرا این کشورها امروز روابط نزدیکی با غرب به ویژه آمریکا دارند و برخی از آنها از متحدان بسیار نزدیک آمریکا هستند در حالی که نه مستعمره هستند و نه به آمریکا باج میدهند؟
علت این است که این کشورها پس از پیروزی بر ارتش آمریکا و اروپاییها و بیرون آمدن از یوغ استعمار اقدام به سیاستورزی متعادل مبتنی بر منافع ملی با غرب کردند، نه باج دادند و نه باج گرفتند. همین ویتنامیها سالانه میلیونها دلار از طریق جذب توریستهای آمریکایی درآمد ارزی دارند. هندیها به ویژه در زمینه آموزش عالی، رشد تکنولوژی و تبادل علمی روابط متقابل و متوازنی با انگلستان استعمارگر دارند و استفادههای کلانی برده و میبرند.
باز مینویسم این نوشتار مجال پرداختن گسترده به این موضوع را ندارد. فقط وظیفه دانستم در آغاز ۴۷ سالگی انقلاب بنویسم ما میتوانیم با غرب ارتباط متوازن مبتنی بر حفظ کامل منافع ملی و بده بستان متقابل در همه زمینهها باشیم بدون آن که اندکی در برابر آنها سر فرود آریم و خدای ناکرده بر حیثیت ملی و تاریخیامان لطمهای بخورد.
جامعه کنونی ما نیازمند روابط همه جانبه هم با شرق است هم با غرب؛ البته بر پایه احترام و منفعت متقابل و متوازن.
شاد و سالم و موفق باشید