وااای حالا چَکار کونم؟ موسابقه را باختم.
*****
یَک هفتهای است که در حال موباحَثه با هم وَلایتیهایم در افغانیستان هستم تا راضیشان کونم یَک موسابقه آنلاین کندَهکاری برگوذار کونیم.
حَکایت از آنجا شروع بَشد که پسرخالهام در قوندوز برای احوالپورسی تیلیفون کرد و بَگفت: فکر نَمیکونم تو دیگر نجیب گوذشته باشی و بَتانی مَثال قبل کار کونی. بَ نظرم اخلاق کارِ ایران در تو اثر گوذاشتَه باشد.
هر چَه بَگفتم نِه، من همان نجیب قبلم و همَه اربابان برای من در نَوبت شَش ماهه هستند، باور نکرد.
آخَر گفتَه کردم: بیایید موسابَقه دهیم.
گلمحمد بَگفت: چَگونه؟ من که قوندوزم و تو در وُلسوالی نَیریز!
بَگفتم: موسابقه آنلاین برگوذار مَکونیم. تو آنجا ۱۰ - ۲۰ کندَهکار حرفهای را هماهنگ کون تا همزمان کندَهکاری کونیم.
خولاصَه، روز موسابَقه رَسید. یواشکی یَک بس زهرماری بالا انداختم و مَثال فرفره شروع بَ کندَهکاری کردم. ولی دو دقیقه نگوذشتَه بود که برقها بَرفت و همزمان اینترنت قطع بَشد.
*****
وااای حالا چَکار کونم؟ موسابَقه را باختم.
خاک بر سرم که باید هم وَلایتیهایم در افغانیستان بر من خندَه کونند. کم غم و غصه در این وَلایت داشتیم که قطعی برق هم اَضافه شد.
زولَیخا که ناراحتیام را بَدید، خواست دلداریام دهد؛ بَگفت: آنقدر هم بد نیست. حداقل در این ۴ ساعت که برق قطع شودَه کنتور برق شومارَه نَمیاندازَد و هزینَههایمان در این وَلایت پایین میآید.
- بَ جایَ این حرفها یَک تیلیفون بَ اَداره برق بَزن.
- زدم.
- چَه گفتند؟
- جیواب ندادند؛ قطع بَشد.
پیش خودم گفتَه کردم: جیواب ما ابلهان خاموشی است...
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید