بر خلاف برخی مردمان این وَلایت که گفتَه مَکونند فروش «کلیه» جایَز نیست، من در این وضعَ گیرانی ایدَه دیگری دارم.
خدا رفتگان شوما را آمورزیدَه کوند؛ از عموی خدا بَیامورزم در قوندوز شَنیده کردم در زمانهای قدیم مرد ثیروتمندی یَک شب در بیابان از قافَله جا ماند و مجبور شُود بَ یَک آسیاب پناه بُردَه کند. آنجا خوابیدَه کرد و سردش شد. آسیابان را صَدا بَزد و بَگفت: یَک پتویی چیزی بیاور که سردم است.
آسیابان گفتَه کرد: اینجا جز یَک جولِ خر چیزی نداریم.
مرد ناراحت بَشد و بَگفت: این چَه حرفی است زده مَکونی؟ نَمیخواهم.
اما هر چَه گوذشت هوا سردتر شد و تحمل نکرد. آسیابان را صَدا بَزد:
آسیابان! همان را که بَگفتی بَیاور.
آسیابان گوفتَه کرد: جولِ خر؟
ثیروتمند داد بَزد: وااای این را نگو. خودش را بیاور؛ اسمش را نیاور.
حالا هم بَ نظر من بعضی چیزها در اینجا اسمش بدتر از خودش است. همین فروش «کلیَه» که همَه یَکی اَضافه دارند و مَتواند گرهای از کار کسی باز کوند، چَه اشکالی دارد. فقط بَ جایَ اسمش باید گفتَه کونیم بخشی از وَجودت را بَفروش؛ اسمش را نیاوریم. تازه اگر گفتَه کونیم «کلیه» خودت را بَفروش، در وَلایت ما فوحش است و نگوییم بهتر است؛ اینجا را نَدانم. اگر فکر کونید، بیسیاری چیزها در این وَلایت شامل این ضربالمثل مَیشود... شوما بَگویید...
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید