تعداد بازدید: ۹۹
کد خبر: ۲۱۸۷۶
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 30 November
ماجراهای تبعه موجاز
نویسنده : نجیب

هنوز یَک ربع ساعتی نشودَه بود کَه خوابیدَه بودم یَکهو زولَیخا تَکانم بَداد و گوفت: بولند شو.

سیخ در رختَخواب نشسته کردم و گوفتم: چَه شده؟ خواهان چَه هستی؟!

- پول بَده.

- پول چَه را بَدهم؟!

- پول خرید جهاز «نظیر زولَیخا»!

- نظیر که ۴ سال بیشتر ندارد؛ جهاز مَخواهد چَکار؟

- مگر نَظاره نکردی مردم در روزنامَه گفتَه کرده‌اند باید از وقتی کهنه بچَه را شوستَه می‌کونی، بَ فکر جهازش باشی؟ من قصد دارم از همین حالا به فکر باشم.

- تا آن زمان هَزار مد و چیزهایَ تازَه میاید کَه دیگر اینها بَ کار نَمی‌خورد.

- خب پولش را پس‌انداز می‌کونم.

- پول؟ در این وَلایت گَرانی زیاده کردن هر روزه نرخ سرعت نور دارد. اگر اندازه یَک چاه پر از پول کونی، آن زمان با آن نَمی‌شود یَک کولنگ خریدَه کرد.

- پس چَه خاکی بر سرَمان کونیم؟ نَمی‌خواهم مَثال مردمان این وَلایت بدبخت شویم. یَک جهاز اندازه یَک خانَه آب مَخورد؛ آن هم خانَه‌ای که ما هنوز نداریم و اَجاره میدهیم. چَطور جهاز خریدَه کونیم؟ نَمی‌خواهم نظیر زولَیخا جَلوی خانواده شَوهرش سرخوردَه شود.

زولَیخا این را بَگفت و گِربید.

- نگِرب که من هم گِربه‌ام مَگیرد. حالا کو تا ۲۰ سال دیگر؟ اگر اربابان این وَلایت هم مَثال تو آیندَه را نَظاره میکردند، وضع مردمانش بهتر از افغانیستان بود. خدا کریم است بَ وَلایت خودَمان برگردیم. آنجا نه این گَرانیست و نه چَشم و هم چَشمی.

حالا مَگوذاری کپَه مرگم را بَگوذارم؟...

جهازَ زیادَه گَران

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها