تعداد بازدید: ۱۰۱
کد خبر: ۲۱۸۷۵
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 30 November
ماجراهای من و بی‌بی
نویسنده : گلابتون
- چیه بی‌بی؟ چرا می‌لرزی؟

- نیفمم. اَصن اَ سر شویی یَی لرزی اُفتیده تو جونُم که نگو...

- رودل نکردی بی‌بی؟ چایی نبات بیارم؟

- چوی نوات بخوره تو او سَرُت! درم مث بید می‌لرزم! میگم لرز اُفتیده توم، میگه چوی نوات بییَرم؟

- چیکا کنم بی‌بی خب؟ من که نمی‌دونم چتون شده بی‌بی...

- نیفمی حرف اَلکی‌ام نزن، پوشو دو تا پتو بیار بنّاز روم، مُردم اَ سرما...
دو تا پتو آوردم انداختم روی بی‌بی.

- بهتر شدین بی‌بی؟

- نععع!   پوشو تو برو تو اتاق، اصن قیافِی نکبت تو رِ که می‌نم بَتَر میشم!
ساعت هشت و نیم صبح بود که از اتاق آمدم بیرون.

بی‌بی هنوز زیر پتو بود که رفتم بالای سرش.

- بهتری بی‌بی؟

-تا جون تو درشه!

- وا! بی‌بی! میگم بهتری یا نه؟

- تا چش تو کور شه! تو نبویه بییِی یی سری اَ من بزنی، بینی من زِنّه‌ام یا مرده؟

- عه. بی‌بی خودتون گفتین برو تو اتاق نمی‌خوام ببینمت خب...

- کاشکه همیشه والا ایطو به حرف من بودی!
 
- الان بهتری بی‌بی؟

- نه! بَتَرم هسم که بیتر نیسم!

- حالا از زیر پتو بیا بیرون، یه چیزی براتون بیارم بخورین بی‌بی.

بی‌بی سرش را از زیر پتو در آورد که ناگهان دهانم وا ماند...

- ووووی، چرا‌ای شکلی شدی بی‌بی؟

- چه شکلی؟

- این جوشا چیه ریخته تو صورتتون بی‌بی؟

آینه کنار دستش را برداشت و به خودش در آینه زل زد...

- وووی روم سیا! گمونُم جوش غرور جوونیه!

- جوش غرور جوانی بی‌بی؟ اونم تو ۹۰ سالگی؟

- تا جون تو درشه! وووی، نیفمم بری چه اقد درد درم! پوشو یَی زنگی بری‌ای شوکتو بزن بگو بیا بینه من چمه!
 
*****
 
شوکت خانم نگاهی به سر و صورت و بدن بی‌بی انداخت...

- آبله مرغونه بی‌بی. ولی عجیبه، اونم تو این سن!

- میه من چن سالُمه شوکتو؟ بعدُشم نگرفتم تالا خب...

بی‌بی زد پشت دستش...

- حالا جوی‌ای جوشا رو صورتُم نمونه!  

*****

شوکت که رفت، لباس پوشیده ایستادم جلوی بی‌بی...

- بی‌بی من میرم یه چن روز دیگه میام، فک کنم منم نگرفتم تاحالا. میترسم وا بگیرم منم...

- تو بیخود می‌کنی پاته اَ درو بذری در! فمیدی یا بفَمونَمُت؟
 
-به من رحم کن بی‌بی...
 
فمیدی یا بفَمونَمُت؟
 
 
 
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها