تعداد بازدید: ۱۱۱
کد خبر: ۲۱۸۲۴
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۷ - 2024 23 November
نویسنده : گلابتون

بی‌بی که از در آمد تو خنده روی لبش بود.

- چی شده بی‌بی؟ کبکت خروس می‌خونه. خوشالی.
لبخندی موذیانه زد...

- هیچی...

- نه جون بی‌بی، جون گلاب، چی شده بی‌بی؟

- رفتم خونه‌ی صنوبر...

- خب...

- تیلیویزیونوشون که دیدی اودَفه می‌گف سوخته.

- خب بی‌بی.

- بُردود دادود تعمیر، چار پنج میلیون خرجُش شدود...

- عه؟ جدی می‌گی‌بی‌بی؟

- هااااا، میگف بری اودفه که برقا یهویی رفته مث ایکه سوخته...
۳
- آخی... حالا من نفمیدم فقط این کجاش خوشالی داره بی‌بی؟

-‌ای صنوبرو حقُشه... کلاً تو کارِ جِس گرفتنه، نیفَمی خو چقد دلوم خُنُک شد.  ینی جون تو گلابی هیشوخت ایطو اَ رفتن برق خوشال نی‌شدم... اَی دسوشون درد نکنه، شیر مادر و نون پدر حلالوشون!  

- وا! این چه حرفیه می‌زنی بی‌بی؟ خراب شدن وسایل بقیه خوشالی داره آخه؟

- هااااا نپه ندره؟ دره بعضی وختا، خوبم دره. تو شَک و شُهور ندری که اینارِ درک کنی!

- والا به نظر من که اصلاً خوشحالی نداره بی‌بی. بعدشم همین خود شما نبودین که چن روز پیش تا برق می‌رفت نق می‌زدین؟ یادتون رفته؟

- من بیخود می‌کردم نق می‌زدم با تو! حتماً یَی چی میفمن که برقه قط می‌کنن! توام بِجِی که بیشینی‌ای همه ورّاجی کنی، پوشو یَی لیوان اُوویی بده دسِ من گولوم خشک شد.

- لیوان را برداشتم و رفتم سمت یخچال که ناگهان ساکت شدم...

- لامپ یخچال چرا خاموشه بی‌بی؟

- نیفَمم، حتماً برقا نیس...

- برقا که همین یکی دو ساعت پیش اومد بی‌بی!‌ای بابا، صدام که نمیده، کلاً انگار کار نمی‌کنه بی‌بی...  

بی‌بی آمد کنارم...  

- راس می‌گی؟

- دروغم چیه بی‌بی؟ فک کنم تو همین قط و وصل شدن برقا یه چیزیش شده، وگرنه از صب که چیزیش نبود.

بی‌بی زد توی صورتش...

- وووی روم سیا، حتماً پن شیش تومن اُفتیده رو دسوم! اَی خدا اَ سروشون نگذره با‌ای برقاشون... اَی..

بقیه حرف‌های بی‌بی را ترجیح دادم سانسور کنم!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها