تعداد بازدید: ۴۷
کد خبر: ۲۱۷۸۰
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 16 November
کافه کتاب
انتشارات:نگاه / ۱۳۱۱ صفحه
نویسنده : رضا براهنی

«راز‌های سرزمین من» رمانی دوجلدی، حادثه محور با زاویه دید نمایشی است. این رمان دارای چند فصل است و راویان متعددی این رمان را از دید خود روایت می‌کنند که هر کدام نقش مهمی در آفرینش ماجرا‌ها داشته‌اند. به همین سبب گره‌های داستان را باید در فصول مختلف از زبان راوی‌های دیگر شنید یا از میان نامه‌ها و گزارش‌های آنان کشف کرد. بر این اساس می‌توان گفت این رمان مانند پازلی است که تکه‌های پراکنده‌ی آن را باید از اینجا و آنجا جمع کرد و در کنار هم چید.

مهم‌ترین حوادث این رمان در جریانات انقلاب یعنی تاریخ رفتن شاه و پیروزی انقلاب شکل می‌گیرد. حوادث این دوران با تفصیل زیادی به شکل ریز به ریز نقل خاطرات بیان شده و گاه موجب ملال می‌شود، اما حوادث آنقدر تنگاتنگ و مرتبط هستند که نمی‌توان از هیچکدام گذشت.  

مهم‌ترین شخصیت رمان که حجم زیادی از روایت را به خود اختصاص داده، حسین است. جوانی آذربایجانی که تنها فرزند پدر و مادرش بوده و در جوانی به عنوان مترجم، به استخدام مستشاری آمریکایی درآمده و شاهد قتل او توسط سیزده نفر از افسران ارتش بوده است. این قضیه که مهمترین حادثه رمان است موجب تمام حوادث بعدی است که تا انتهای رمان برای این قهرمان اصلی روی می‌دهد...

سبک داستان رئال است، اما در مواردی به اتفاقاتی برمی‌خوریم که به نوعی کشف و شهود تلقی می‌شود و رمان را به سمت رئالیسم جادویی می‌برد. خواندن این رمان جذاب خالی از لطف نیست.

متن زیر برگرفته از کتاب است:

رفتم روی صندلی نشستم. حالا مستقیماً در برابر دید او بودم. از این زاویه، او حجیم‌تر و گوشت‌آلودتر می‌نمود، خصوصاً پایین صورتش، چانه و غبغب و لب‌هایش. ولی حکومت چشم‌هایش بر سرتاسر آن تل عظیم گوشت، بلامنازع بود.

«حسین، تو خیلی درد کشیدی؟»

«نه حاجی خانم، من زیاد درد نکشیدم. همه زندانی‌ها که درد نمی‌کشند.»

«نه. از قیافه‌ات معلوم است. تو خیلی درد کشیدی. لازم نیست آدم تمام دردهایش را در زندان بکشد.»

«نه. درد‌هایی که من کشیدم از مال خیلی‌ها کمتر بود. من یک نفر را می‌شناختم که از همه بیشتر درد کشیده بود.»

«درد او از چه نوع بود؟»

«درد تحقیر بود. به نظر من درد تحقیر از هر دردی بالاتر است. سهم من از درد تحقیر کم بود.»

«آن آدم چه آدمی بود؟»

«یک آدم خوب، که بدجوری تحقیر شده بود.»

«کی تحقیرش کرده بود؟»

«یک زن.»

«فقط یک زن؟»

«اول یک زن. بعد همه آنهایی که او را می‌شناختند. او بیچاره شده بود.»

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها