تعداد بازدید: ۲۱۳
کد خبر: ۲۱۷۲۵
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 09 November
بخش دوم گفتگو با اولین رئیس تربیت بدنی نی‌ریز پس از انقلاب
پیش از این و در دو شماره پیش، بخش نخست گفتگو با اسماعیل داودی چاپ شد.
نویسنده : محمدصادق رجبی، فاطمه زردشتی نی‌ریزی

او به عنوان اولین رئیس تربیت‌بدنی نی‌ریز پس از انقلاب، از خاطرات روز‌های نخستین انقلاب برایمان گفت و این که در آن سال‌های پرالتهاب چگونه توانستند اداره تربیت‌بدنی را از آب و گل به درآورند و روز به روز امکانات بیشتری به آن اضافه کنند.

اینک بخش دوم و پایانی ار می‌خوانید.
*****
با زیاد شدن فضا‌های ورزشی، پنج مستخدم دیگر برای اداره استخدام کردیم که آقایان باغی، یگانه، ترابی، علیمردانی و مقنی‌زاده از آن جمله بودند.

همان سال یعنی سال ۶۵ سیلی آمد که بسیاری از خانه‌ها خراب شد و برای کمک به سیل‌زدگان هم جایی نبود.  

آن روز‌ها امام جمعه فقید و فرماندار جلسه‌ای گرفتند و از من خواستند سالن ورزشی را به عنوان انبار آذوقه موقتاً به آنها تحویل بدهم که من این کار را انجام دادم. ولی با اعتراض تند ورزشکاران روبرو شد. آنها معترض بودند که چرا دیواری کوتاه‌تر از ما پیدا نکرد‌ه‌اند و خب حق هم داشتند، چون هیچ سرگرمی دیگری برای آنها نبود.

آن زمان مربی خاصی هم برای کشتی نبود. ما از پیشکسوتانی مانند آقای رضائیان،عزیز نظری و احتشامی خواستیم با بچه‌ها کشتی کار کنند.



قبل از مدیریت من در اداره تربیت‌بدنی یعنی در زمان مهندس بازرگان، درآمد یک روز فروش نفت را به یک استان می‌دادند لذا سهم  اداره تربیت‌بدنی نی‌ریز از این منبع ۲۰۰ هزار تومان شده بود.  

قبرستانی قدیمی در بولوار استقلال (شهید سلیمانی فعلی) و نزدیک شهربانی وجود داشت که قبل از مدیریت من، تربیت‌بدنی آنجا را برای ساخت یک سالن گرفته بود و فونداسیونی ریخته بودند که ما آن را اجرا کردیم و همین سالن والفجر کنونی به عنوان سالن کشتی و وزنه‌برداری ساخته شد و مورد استفاده قرار گرفت.

آن زمان هرچند دبیرستان‌های شعله و احمد سالن داشتند ولی سالن‌شان ورزشی نبود و از آن برای امتحانات استفاده می‌شد. قبل از تکمیل سالن والفجر ما تشکی پنبه‌ای از شیراز تهیه کردیم و آن را در سالن شعله انداختیم تا بچه‌ها بتوانند روی آن کشتی بگیرند. البته آن زمان مربی خاصی هم برای کشتی نبود. ما از پیشکسوتانی مانند آقای رضائیان، عزیز نظری و احتشامی خواستیم با بچه‌ها کشتی کار کنند. همچنین مسئله پیست دو و میدانی را حل کردیم. علاوه بر این سعی کردیم هیئت‌ها را راه بیندازیم که اگر اشتباه نکنم اولین رئیس هیئت بسکتبال آقای محمد قرائی و کمک دست‌شان عطا میرزاده، رئیس هیئت والیبال حسن مروی و رضا مسلمان‌حقیقی و اولین رئیس هیئت فوتبال آقای رشیدپور بودند.

اولین رئیس هیئت بسکتبال آقای محمد قرائی و کمک دست‌شان عطا میرزاده، رئیس هیئت والیبال حسن مروی و رضا مسلمان‌حقیقی و اولین رئیس هیئت فوتبال آقای رشیدپور بودند.

 

پس از آن ساخت بنای زورخانه پیش آمد که آقای شاهمرادی یکی از بانیان اصلی زورخانه بود و برادران دژبخش نیز خیلی کمک کردند. برای این کار با کمک شهرداری یک قبرستان دیگر را در نظر گرفتیم.  

در روز افتتاح، گلریزانی در زورخانه برگزار کردیم و  از مدیرکل و همچنین آقای دیانی که یکی از باستانی‌کاران معروف کرمان بود به عنوان میدان‌دار دعوت کردیم تا به نی‌ریز بیایند. گلریزانی بسیار عالی بود و همه مردم از ۱۰۰ تومان گرفته تا ۵۰ هزار تومان کمک کردند که آقایان تمنادار، محمدحسین احتشامی، و زنده‌یاد حاج خلیل جهاندارفرد از افراد شاخص گلریزان بودند و در همین زمینه تشویق‌نامه‌ای از فدراسیون برای من آمد.

در این مدت از روستا‌ها نیز غافل نبودیم. به روستا‌ها گفتیم هر روستایی که شورای ورزش تشکیل دهد به آنها کمک می‌کنیم و همین کار را هم کردیم و به هر کدام دو تیر دروازه فوتبال، یک تور و چند توپ دادیم.  

پس از ده سال کار در تربیت‌بدنی نی‌ریز، دهه هفتاد برای ادامه تحصیل به  شیراز رفتم و در کنار آن مدرک مربیگری درجه ۲ و ۳ والیبال، درجه ۳ بسکتبال و درجه ۳ دو و میدانی را هم گرفتم.

سال ۷۳ مسئول تربیت‌بدنی ناحیه دو شیراز بودم. آن زمان مدیرکل تربیت‌بدنی آقای مهندس حسام و آقای کیانی مدیر مالی بودند و من را می‌شناختند. کیانی به من پیام داد که بیا با شما کار داریم. ما به اداره‌کل تربیت‌بدنی روبروی حافظیه رفتیم. ایشان ما را به آقای مهندس حسام معرفی کرد تا مأمور به خدمت شوم. یک سال مسئول اداره امور ورزش استان و به نوعی معاون بودیم تا اینکه آقای کریمی که اصالتاً فسایی و رئیس آموزش و پرورش نی‌ریز بود و مرا از قبل می‌شناخت، اصرار کرد که داودی باید رئیس تربیت‌بدنی فسا شود. سال ۷۴ رئیس تربیت‌بدنی فسا شدم. خب جمعیت فسا از نی‌ریز بیشتر بود، سالن، امکانات و استعدا‌های خوب ورزشی داشتند و بالطبع توقع‌شان هم بالا بود. همان سال طرحی به نام طرح ۱۳۷۷ از طرف سازمان تربیت‌بدنی آمد، بدین صورت که هر شهرستانی هر تعداد فونداسیون سالن را با کمک‌های مردمی بزند، ما بقیه اعتبار را برای تکمیل سالن‌ها می‌دهیم و این بهترین موقعیت برای ما بود. فسا دارای سه فاز بود و از قبل یک استخر روباز داشت که ما برای فاز یک به کمک مردم فونداسیون  یک استخر سرپوشیده در فاز یک و دو سالن برای فاز دو و سه را زدیم که توسط دولت تکمیل شد.  

به روستاها گفتیم هر روستایی که شورای ورزش تشکیل دهد به آن‌ها کمک می‌کنیم و به هر کدام دو تیر دروازه فوتبال، یک تور و چند توپ دادیم.



همچنین در روستا‌های شیش‌ده، قره‌بالاغ، و نوبندگان  فونداسیون زدیم و آن را تکمیل کردیم. با پیگیری و تلاش شبانه‌روزی بنده، کمک نماینده فسا آقای مجیدی، کریمی فرماندار آنجا و آقای غلام‌رضا شعبانپور که معاون فرمانداری فسا بود، دو دستگاه اتوبوس واحد فرسوده از سازمان اتوبوسرانی تهران، به فسا دادند که ما آن را به کمک مردم بازسازی کردیم و به دانشگاه اجاره دادیم تا راه در آمدی برای ورزش باشد.  

بعد از عوض شدن آقای کریمی فرماندار، شخصی آمد که مرا تشویق کرد به وزارت کشور بروم که من برای این کار تا دفتر معاون سیاسی استانداری هم رفتم، اما پشیمان شدم.  

ساخت سالن کشتی، چمن شماره ۲ و درآمدزایی برای هیئت‌ها از دیگر کار‌های من برای ورزشکاران فسا بود.  

پس از ۷ سال کار در فسا، تصمیم گرفتم به اداره آموزش و پرورش شیراز برگردم و درس بدهم. همان روز‌ها رشته تربیت‌بدنی مقطع کارشناسی ارشد اصفهان نیز قبول شدم که پس از خواندن یک ترم آن را رها کردم.  

پس از مدتی  آقای رشیدی نماینده مرودشت از من خواست به مرودشت بروم و در تربیت‌بدنی آنجا مشغول شوم و خلاصه من به عنوان رئیس تربیت‌بدنی مرودشت مشغول کار شدم. آن موقع مرودشت نزدیک ۱۶-۱۵ ورزشکار ملی‌پوش داشت. از وزنه‌بردار گرفته تا فوتبال و والیبال که هر ملی‌پوش برای خود ادعای یک مدیرکل داشت و به همین خاطر کارکردن با آنها خیلی سخت بود. در مرودشت من برای درآمدزایی، سالن‌های اداره تربیت‌بدنی را اجاره دادم و اولین اداره‌ای در استان بودیم که این کار را انجام دادیم. ورزشکاران از این موضوع راضی نبودند و مقاومت می‌کردند، اما بالاخره با هر جلسه ۱۵۰۰ تومان، جرقه آن زده شد. به طوری که بعد از شش ماه سالن‌ها هیچ جای خالی نداشت و ۲۴ ساعته و حتی ۵ صبح پر بود.

آن زمان تیم‌ آبادزرشت که برای مسابقه با دیگر محله‌ها می‌آمدند سالن پر از جمعیت می‌شد.



ما با درآمدزایی ایجاد شده، ساختمان اداره تربیت‌بدنی را تغییر دادیم، به کارکنان تشویقی دادیم و یک سالن وزنه برداری، یک سالن کشتی و یک استادیوم در مرودشت بنا کردیم.  

سال ۸۴ رئیس دادگستری مرودشت تیم والیبالی به نام مسئولین راه انداخت. همان زمان آقای حسام از من خواست والیبال تیم مسئولین استان را راه بیندازم که من این کار را کردم و تا زمان کرونا این تیم برقرار بود.  

- الان چطور؟ ورزش می‌کنید؟

ورزش جزئی از زندگی من است. در حال حاضر بیشتر وقت‌ها به پارک‌های خلدبرین، آزادی و جنت شیراز می‌روم و با افرادی که عموماً جوانتر از من هستند والیبال بازی می‌کنم.

- چند فرزند دارید؟ آیا آنها هم اهل ورزش هستند؟

دو دختر دوقلو و یک پسر که متأسفانه زیاد اهل ورزش نیستند. یکی از دخترانم معلم پیش‌دبستانی شیراز، یکی کارمند شهرداری شیراز و پسرم در صنایع فجر شیراز مشغول است.

- اگر الان رئیس اداره ورزش و جوانان نی‌ریز بودید با این تجربه چه می‌کردید؟

استعدادیابی. من این کار را در مرودشت انجام دادم. مرودشت والیبالیست‌های خوبی داشت که برای همین کار من به فدراسیون والیبال رفتم و از آقای کارخانه که با هم در کلاس‌های مربیگری آشنا شده بودیم خواستم به مرودشت بیایند و استعداد بچه‌ها را از نزدیک ببینند که خب ایشان هم یک اردوی استعدادیابی استانی در مرودشت گذاشتند و بیشترین تعداد بازیکن والیبال استان را از تیم مرودشت برای اردوی تیم ملی انتخاب کردند. هرچند الان شبکه‌های اجتماعی وقت بچه‌ها را پر کرده و جوانان زیاد به دنبال ورزش نیستند. آن زمان تیم آبادزرشت که برای مسابقه با دیگر محله‌ها می‌آمدند سالن پر از جمعیت می‌شد. دو تیم والیبال به نام شهید حمید داودی و شهید مجید داودی در نی‌ریز وجود داشت که رقابت تنگاتنگی بین این دو تیم بود و طرفداران زیادی داشتند.

- شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطره دوران مدیریتی؟

بهترین خاطره‌ام همان خرید مینی‌بوس برای بچه‌ها بود که با این کار بچه‌ها واقعاً خوشحال شدند. تلخ‌ترین آن نیز به همان سیل سال ۶۵ برمی‌گردد که به خاطر تعطیلی سالن، ورزشکاران به من خیلی فشار آوردند و مرا مقصر اصلی این کار می‌دانستند.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها