تعداد بازدید: ۱۱۶
کد خبر: ۲۱۶۱۱
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۳ - 2024 26 October
نویسنده : گلابتون

بی‌بی مشغول بستن کولی‌اش بود که نشستم کنارش...

- بی‌بی مطمئنی میخوای بیای؟

- هااااااا!

- ولی من هنوزم میگم کار درستی نیس بی‌بی ها...

- تو خنگی. شَک و شُهور ندری! بالاخره من بویه یَی طوری‌ای چَربییِی اَلوگرفته‌رِ اُووو کنم یا نه؟! هی سوری بیس کیلو اَ من بیشتر بود، حالا نیگاش کن! شده پوس و اُسوخون. بری چه؟ بری که میره کوه!

- اولاً که سوری خانم رژیم داره بی‌بی. اونم زیر نظر مشاور تغذیه، بعدشَم از خودشم که سؤال کنی، اول با پیاده‌روی شروع کرده، بعدم کوه‌های نزدیک... پله‌پله رفته جلو...

- خُبه، خُبه ... مدرک ورزشیته اَ کجا گرفتی که تالا نُشون من ندادی؟ من بیتر خَور اَ بدن خودُم درم یا تو؟ من خو میفَمم تو از بس حسودی مِخی جلو پیشرفت منه بیگیری!

- حسادت چیه بی‌بی جون؟ جلوی پیشرفت چی؟ والا من برا خودتون میگم... بعدم هر کی می‌خواد بره کوه یه چیز سبک می‌خوره بی‌بی، نمیاد یه دیس پلو با دو تا بشقاب خورشت بزنه به بدن بره که!  

- هاااااا می‌نی؟ می‌نی میگم نَتونم بینی؟ می‌نی میگم مِخی یَی بلا ملایی سر من بییَری؟ میه کسی‌ام با کُم گشنه میره کوه؟ با کُم گشنه برم که پس بفتم. ها؟

اسکارفش را پوشید، عینک دودی‌اش را زد و کولی‌اش را انداخت...
- تیپُم چیطوره؟

- تیپتون که عالیه بی‌بی ولی...

- ولی و مرض... ولی و سینه ورم! هی ولی ولی ولی... خودُت تمرگیدی تو خونه نیذری منم یَی جی در شم.  خدافظ!
***
گوشی‌ام که زنگ خورد و شماره بی‌بی را که دیدم نفسی از سر آسودگی کشیدم.

- جانم بی‌بی؟ خدا رو شکر که خوبی! نمیدونی چقد نگرانت بودم.

- مرضضض... خوب چی‌چیه؟ پوشو یَی آجانسی بیگیر بیا اورجانس!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها