دیدم چروک صورت و گفتم که لازم است
«آیینۀ» برابر خود را عوض کنم
«بازی» روزگار به میلم نبوده است
باید «زمین و داور» خود را عوض کنم
چون که « خر مراد» من از بیخ شـَل شده
یاری کنید تا خر خود را عوض کنم
« سرریز» گشته کاسۀ صبرم ز روزگار
باید یقین « شناور» خود را عوض کنم
چربیده« خرج» بنده به « دخلم» ،از این لحاظ
باید که «کار» دیگر خود را عوض کنم
دیگر نمی رود به جلو چرخ زندگی
باید که «چرخ پنچر»خود را عوض کنم
چون بار مشکلات من از «چار تُن» سر است
شاید که «بنز خاور» خود را عوض کنم
«کیس» جدید خورده به تورم ،به من بگو
باید که «مام» دختر خود را عوض کنم؟!
پاسخ اگر نه است، به اجبار لازم است
رخسار و «فیس» همسر خود را عوض کنم
آدم اگر «کلفت» شود محترم شود
بهتر که « تیپ لاغر» خود را عوض کنم
سر در نمی برد کسی از«حرفهای من»
باید «زبان مادر» خود را عوض کنم
« جاوید» ضربه خورد ز خوش باوری و گفت
باید که «کُلّ باور» خود را عوض کنم