تعداد بازدید: ۱۴۳
کد خبر: ۲۱۴۷۶
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 12 October
نویسنده : نجیب

- زولَیخا؟!

- چَه مَی‌گویی نجیب؟

- معلوم است در این خانَه همسایَه چَه خبر است؟ چَرا این قدر نِسوان (زنها) آمد و رفت مَی‌کونند؟

- داری از لای در نِسوان مردم را نَظاره مَی‌کونی؟ سرت را بیاور داخل و در را بستَه کون تا با همین خاک انداز بَ فرق کله‌ات نزده‌ام.

- آخر مشکوک مَی‌زنند. مَی‌گویم نکوند خانَه تیمی چیزی باشد.

- خانَه تیمی دیگر چیست؟ از وقتی کَرایه دکان‌ها را گَران بَکرده‌اند، این بدبخت‌ها که راه درآمد دیگری ندارند، بَ ناچار مردم را بَ خانَه مَی‌آورند و آرایش مَی‌کونند.

- هااااا، که این طَور، خیالم راحت بَشد. این که چیزی نیست؛ بعضی از اینهایی هم که ماساژ مَی‌دهند و حَجامت مَی‌کونند وسایَلشان را بَ خانَه آورده و مردم را بَ آنجا روان مَی‌کونند.

- اگر همین طَور پیش بَرود، شغل‌های خانَگی زیادَه مَی‌کوند و همَه یاد مَی‌گیرند. چون دیگر نمی‌خواهد کَرایه دُکان بَدَهند.

- اربابان این وَلایت هر جایش را گَرفته مَی‌کونند، از جایی دیگر در مَی‌رود. مشاغل خانَگی بیدون نَظارت که بدتر است. چَرا در فِکِر فرو بَرفته‌ای و چیزی گفتَه نَمی‌کونی نجیب؟

- در این فِکِرم که اگر شغل من را هم مَی‌شد بَ خانَه آورد، چَطور مَی‌توانستم در خانَه کندَه‌کاری کونم؟

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها