- زولَیخا؟!
- چَه مَیگویی نجیب؟
- معلوم است در این خانَه همسایَه چَه خبر است؟ چَرا این قدر نِسوان (زنها) آمد و رفت مَیکونند؟
- داری از لای در نِسوان مردم را نَظاره مَیکونی؟ سرت را بیاور داخل و در را بستَه کون تا با همین خاک انداز بَ فرق کلهات نزدهام.
- آخر مشکوک مَیزنند. مَیگویم نکوند خانَه تیمی چیزی باشد.
- خانَه تیمی دیگر چیست؟ از وقتی کَرایه دکانها را گَران بَکردهاند، این بدبختها که راه درآمد دیگری ندارند، بَ ناچار مردم را بَ خانَه مَیآورند و آرایش مَیکونند.
- هااااا، که این طَور، خیالم راحت بَشد. این که چیزی نیست؛ بعضی از اینهایی هم که ماساژ مَیدهند و حَجامت مَیکونند وسایَلشان را بَ خانَه آورده و مردم را بَ آنجا روان مَیکونند.
- اگر همین طَور پیش بَرود، شغلهای خانَگی زیادَه مَیکوند و همَه یاد مَیگیرند. چون دیگر نمیخواهد کَرایه دُکان بَدَهند.
- اربابان این وَلایت هر جایش را گَرفته مَیکونند، از جایی دیگر در مَیرود. مشاغل خانَگی بیدون نَظارت که بدتر است. چَرا در فِکِر فرو بَرفتهای و چیزی گفتَه نَمیکونی نجیب؟
- در این فِکِرم که اگر شغل من را هم مَیشد بَ خانَه آورد، چَطور مَیتوانستم در خانَه کندَهکاری کونم؟
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید