- اگر اختلاس و نجومی نباشد ...، فن اقتصاد و اداره کشور سادهترین و آسانترین کار است؛ این اختلاس نمیگذارد، این بیعرضگی نمیگذارد، این نجومی نمیگذارد، این سرقت نمیگذارد؛ و گرنه هر کشاورزی، هر دامداری، هر صنعتگری که کار اساسی خود را انجام بدهد، کشور تأمین است.
نباید بیگانه را در بخش اقتصاد راه داد، ولی اقتصاد یک علمی نیست که آسمانی باشد و قرآن به ما یاد بدهد!!
- همسرداری و توقع را تعدیل کردن بدین صورت است که نه شوهر در تأمین نیازها به مقدار ضرورت و لازم مضایقه کند و نه همسر بیش از آن توقع داشته باشد و این کار، کار بسیار سنگینی است؛ ولی در چنین خانوادهای است که فرزند صالح بر میآید، و فرزند صالح است که در روز خطر میتواند کشور و مملکت و نظام الهی را حفظ کند و فخر آفرینی کند و دهها برکت دیگر.
- به تعبیر مولا امیرالمؤمنین، مردم ستون دین هستند و باید به نیازهای آنان توجه شود، ولی مردم بیشتر از «قول»، به عمل احترام میگذارند و عمل همواره اثربخشتر بوده است. لذا مسئولین باید این را مورد توجه قرار داده و در عمل به رفع مشکلات جوانان خصوصاً مباحث مرتبط با کنکور، آینده درسی، ازدواج و اشتغال آنها بپردازند.
- ما ناامید نیستیم، فطرت این جوانان خوب است و باید برگردیم به راه اصلی و مدیریت داشته باشیم و حرفهای آنان را هم گوش دهیم. حرف آنها تنها این نیست که نماز اول وقت بخوانند، بلکه حرف دیگری نیز دارند و آن همان سخنی است که صاحب وسائل از قول امیرالمؤمنین نقل میکند که «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ اِفْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ» کشوری که آب دارد، خاک دارد و نتواند خود را اداره کند، نیازمند به دیگران باشد خدا او را از رحمت دور کند! مسئولین باید این حرفها را نیز بشنوند و مد نظر قرار دهند.
- هرگز انسان در بین دوستانش رشد نمیکند، در بین دشمنان رشد میکند. یک کسی که با شاگردان بَهبَه گو روبروست، ترقی نمیکند. حرفهای او را که دیگران نقد کردند، اشکال کردند؛ او قهراً ترقی میکند.
رشد انسان به قول آن بزرگان در سوخت و سوز اوست. این عود تا نسوزد که بُو پیدا نمیکند! این باید بسوزد تا بویش در بیاید. یک طلبه تا نسوزد که معطر نمیشود! شما اگر عود را که سبز است نگه بدارید، بی بو است؛ بچینید، در اتاقتان دسته کنید، بی بو است؛ وقتی سوختید، بویش در میآید. تا یک انسان نسوزد، بویش در نمیآید که جهانی را معطر بکند. غرض آن است: انسان در بین نقدها رشد میکند.
- حضرت امیر(ع)، کمیل را مسئول منطقهای نمود، سربازان اموی به این منطقه حمله بردند و آنجا را غارت کردند. حضرت نامهای به کمیل نوشته که در نهجالبلاغه آمده، مضمون آن این است که برخی تنها به درد دعای کمیل میخورند ولی توان اداره یک منطقه را ندارند! لذا باید از واگذاری مسئولیت به آدمهای خوب بیعرضه در کشور جلوگیری شود و همچنین جلوی آدمهای بد اختلاسی و نجومی نیز گرفته شود.