آقای «ماندگاری» استاد حوزه علمیه گفته است: «باید رعایت حجاب، یکی از شروط دریافت تسهیلات بانکی باشد.»
امروزه در حالی در کشور اینگونه اظهارنظرها فراوان شنیده میشود و حتی قصد آن است که اینگونه محدودیتها تبدیل به قانون بشود که در ادبیات و فرهنگ ما که به شدّت متأثّر از آموزههای دینی است، هیچ جایی دیده نمیشود که رزق و روزی بندگان و برخورداری آنان از مواهب و حقوق خود را مشروط به دین و ایمان آنها کرده باشند.
آذر بیگدلی در شعری میگوید:
«به شیخ شهر فقیری ز جوع برد پناه
بدان امید که از لطف خواهدش نان داد
هزار مسئله پرسیدش از مسائل و گفت
که گر جواب نگویی نخواهمت آن داد
عجب که با همه دانایی این نمیدانست
که حق به بنده نه روزی به شرط ایمان داد
من و ملازمت آستان پیر مغان
که جام میبه کف کافر و مسلمان داد»
نقل است که بر سر در خانقاه شیخ ابوالحسن خرقانی نوشته شده بود:
«هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.»
سعدی در مورد خداوند در مقدّمه گلستان گوید:
«پرده ناموس بندگان را به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبُرد.»
و نیز در داستانی زیبا در بوستان میگوید:
حضرت ابراهیم بسیار مهماننواز بود. یک هفته مهمانی به سرای او نیامد. از خانه بیرون رفت، پیری را دید و او را به خانه دعوت کرد. آن پیر هنگام خوردن طعام، نام خداوند بر زبان نیاورد. ابراهیم علیهالسّلام دانست که آن پیر، کافر است. برآشفت و او را به سبب بیاعتقادی و بیایمانی از خانه خود راند. در این لحظه:
«سروش آمد از کردگار جلیل
به هیبت ملامتکنان کای خلیل
مَنَش داده صد سال روزیّ و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان؟
گر او میبَرَد پیش آتش سجود
تو واپس چرا میبری دست جود؟»
سعدی همچنین در ستایش خداوند گوید:
«ولیکن خداوند بالا و پَست
به عِصیان درِ رزق بر کس نبست
اَدیم زمین سفره عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
که سیمرغ در قاف روزی خورد»
و به همین دلیل است که حافظ عزیز میگوید:
«بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست»
آیا حکومت حق دارد رزق و روزی بندگان، یا به معنی وسیعتر، ارائه خدمات به شهروندان و استخدام آنان را جهت کسب روزی در مناصب مختلف، مشروط به دینداری آنان کند؟