عجب مردمانی دارد این وَلایت ایران. بَ نظرم لجبازتر و یَکدنده از خودَشان وجود ندارد. هر چَه بَ آنها گفتَه مَیکونند، خلافش را انجام مَیدهند.
روز اول پیدرم در خانَه بَ ما گفتَه کرد تَریاک بد است؛ ما هم سراغش نرفتیم. گفتَه کرد فقط برای وَلایت ایران کشت و فرستاده مَیکونیم. آنها، چون اربابان وَلایتشان مَیگویند نکشید، لجبازی مَیکونند و مَیکشند.
پُرسان کردم: پدر! چَرا لجبازی مَیکونند؟
جیوابی نداد...
حالا که خودم بَ وَلایت ایران کوچ کردهام، از نزدیک نَظاره مَیکونم هم لجبازند و هم نَمیدانم چَرا بَ ادارات اعتماد ندارند.
بَ آنها گفته مَیکونند مصرف زهرماری ممنوع است؛ بیشتر و از نوع بدش را چَنان کوفت مَیکونند که نصفی شب با موتِر (خودرو) و موتِرسیکلت بَ در و دیوار و درخت بی گناه وسط مَیدان مَیخورند.
گفتَه مَیکونند پشت دکه (باجه) بانک جمع نشوید و در نَوبت بیمانید؛ آن چَنان از سر و کول هم بالا مَیروند که از آن طرف روی سر تحویلدار سقوط مَیکونند.
مَیگویند در بیابان خانَه نسازید؛ شهرک درست مَیکونند.
مَیگویند موتِر، دالِر (دلار)، شکر، کوفت، زهر مار نخرید تا ارزان شود؛ چَنان برای خریدَه کردنش حملَه مَیکونند که اربابان وَلایت انگشت بَ دهان مَیمانند.
گفتَه مَیکونند در فلان وَلایت جنگ است و ربطی بَ ما ندارد؛ اما صف کیلومیتری پشت پمپ بنزین درست مَیکونند.
ولی من یَک راهی بَ نظرم رَسیده است. روی پسرم «نظیرنجیب» که انجام دادم، جیواب بَداد؛ مردمان این وَلایت را نَمیدانم.
اربابان باید هر کاری که مَیخواهند ملتشان انجام دهند، خلافش را گفتَه کونند.
صبر کون بَبینم؛ نکوند حالا هم دارند همین کار را مَیکونند و ملت سر کارند؟!
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید