- خیلی بدیهی است که در کشور نباید اختلاس و حقوقهای نجومی باشد، فهم این مسئله نیاز به سواد خاصی ندارد.
در کشور بودجههای فراوانی هست، اما اختلاس هم فراوان است! اختلاسها توسط کسانی انجام میشوند که پیچ و خمهای قانونی را بلدند و میدانند باید با چه کسانی همکاری کنند تا به مقصودشان برسند! باید قوانین اصلاح و جلوی این افراد گرفته شود! برخی از کشورهای اروپایی به اندازه یک استان ما هم نیستند، اما با گُل فروشی اقتصاد خود را اداره میکنند، اما کشور ما با داشتن این همه امکانات از قبیل نفت و معادن، بیعرضگی برخی مدیران جلوی پیشرفت آن را گرفته است.
- قرار نیست فقط شکم مردم سیر شود، بلکه باید زندگی عزتمندانهای هم داشته باشند!
- هرگز خیال نکنید که از راه حرام کسی میتواند به مقصد برسد.
حرام راه نیست، اصلاً حرام را حرام گفتند، برای اینکه انسان را از کرامت محروم میکند.
- پیغمبر (سلام خدا بر او باد) در معراج، دید فرشتگانی دارند قصر میسازند؛ گاهی میسازند و گاهی هم دست برمیدارند.
حضرت سؤال کرد: اینها که خسته نمیشوند، چرا دست برمیدارند؟
جبرئیل که در صحابت (همدم) آن حضرت بود عرض کرد، اینها خسته نمیشوند؛ ولی منتظر مصالح ساختمانیاند، هر اندازه که صاحبان این قصور مصالح ساختمانی بفرستند، اینها بنا میکنند، نفرستند اینها هم دست برمیدارند.
حضرت فرمود: مصالح ساختمانیاش چیست؟
عرض کرد: اذکار، اوراد، عبادات و حسنات الهی، این «سبحان الله» و «الله اکبر» «لا اله الا الله» اینها خِشت و گِل آن قصور بهشتی است.»
- هر کس با شما اختلاف دارد؛ اختلاف را حل کن، نه مخالف را از پا در بیاور! ادفع بالّتی هی احسن السّیئه (تو آزار و بدیهای امت را به آنچه نیکوتر است دفع کن - مؤمنون / ۹۶)؛ بدی را با نیکی درمان کن، مرض را که با مرض معالجه نمیکنند، مرض را با دارو معالجه میکنند؛ این پیام قرآن است.
فرمود: شما میدانید بدی یعنی چه، بد هم یعنی چه کسی؛ مبادا بدی را رها کنی، بد را از پا در بیاوری! با هر مخالفی سعی کن که خلاف را برداری، نه مخالف را! این فکر جهانی است، مخصوص به ایران نیست.
غرب هم باید بداند اگر بخواهد متمدّنانه زندگی کند، باید اختلاف خود را با دیگران حل کند، نه مخالف را تحریم کند، نه مخالف را فشار بیاورد، نه مخالف را زیر پای خود لِه کند؛ شرق هم همچنین است.
- کسی که مواظب اعضاء و جوارحش باشد، در قلبش جز نیکی نگذرد، و در زندگی او جز حلال چیزی پیدا نکند؛ ذات اقدس اله فیض خاص خود را نصیب اینها میکند. اینها «ریاضت مشروع» دارند، سیر و سلوکشان روشمند است، یک ذکر خاصی ندارند، یک ریاضت مخصوصی ندارند؛ همین واجبها و مستحبها را انجام میدهند، همین حرامها و مکروهات را ترک میکنند؛ همین.
دیگر یک راه مخصوصی که نیست! اگر کسی واقعاً واجب و مستحب را انجام بدهد، از حرام و مکروه بپرهیزد؛ این یک ریاضت مشروعی است، راه دیگری به عنوان سیر و سلوک نیست، همین است.