امر = (جمع: اوامر) فرمان، دستور؛ (جمع: امور) کار، چیز، نکته
امر و نهی کردن = بکن نکن کردن، دستور دادن
امرار معاش = گذران زندگی
امریه = فرمان، دستور نامه
امساک = پرهیز
امضا = مُهر زنی، مهر زدن، پذیرش؛ پیمان پذیری
اَمعا و احشا = دل و روده
امکان = توان، درصد، بخت، دسترسی، گزینه
امکان بررسی = جای بررسی، زمینه بررسی
امکانپذیر = شدنی، دست یافتنی، در دسترس
امکان داشتن = شدنی بودن، دست یافتنی بودن، دردسترس بودن
امکانات = زیرساخت ها؛ داشتهها؛ گزینهها
اَمکنه = (جِ مکان) جاها
املا = درست نویسی
امن = آسوده، در پناه
امنیت = آسایش، آسودگی
امیر = (در بن پارسی است) فرماندار، سرکرده، سردمدار، سالار، سرور، فرمانده
انبساط = گسترش، باز شدگی، بزرگ شدن
نظر شما