تعداد بازدید: ۶۰
کد خبر: ۱۸۰۸۰
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۱ - 2023 23 September
کافه کتاب
نویسنده : جوردی سییررا آی فبرا

مترجم:مینا کریمیان / نشر چشمه/ ۱۰۱ صفحه

«پسر عزیزم، تو اخراجی» یک داستان با موضوع بحران‌ها و مسائل دوران نوجوانی است. داستان درباره پسری است که از خانه خودش اخراج می‌شود.

میگل نوجوان شلخته ای‌ست که مادرش او را به دلیل خرابکاری، نمره‌های افتضاخ و بی‌نظمی، از خانه اخراج می‌کند و نامه اخراجش را به‌طور رسمی به دست او می‌دهد.

حکمی که مادر میگل صادر کرده بعد از سی روز عملی خواهد شد.

در این سی روز حقوق میگل در خانه برقرار است و او طبق معمول بوسه و نوازش و غذا و تلوزیون و پول‌توجیبی‌اش را دارد، اما پس از پایان سی روز مادر میگل هیچ تعهدی در قبال او نخواهد داشت.

میگل چندان موضوع را جدی نمی‌گیرد تا این که آن روز وحشتناک می‌رسد. میگل وکیل می‌گیرد و ...

کتاب، نگاه جالبی به رفتار پدر و مادر‌ها دارد و سعی می‌کند ماجرا را از زبان آن‌ها به صورت منصفانه‌ای بازگو کند. همچنین نکته‌ای که در این رمان جالب است، حق و حقوقی است که وکیل برای میگل (نوجوانان) یادآور می‌شود.  

اگر نوجوانی در شرف اخراج‌شدن از خانه است یا اینکه این خطر را احساس می‌کند، بهتر است این کتاب را بخواند، تا خطر از بیخ گوشش رد بشود.  

متن زیر برگرفته از این کتاب است:
میگل چندبار پلک زد. بعد یک‌بار دیگر یادداشت را خواند.

آرام‌تر.

برای بارِ سوم هم آن را خواند. نگاهش دوباره رفت سمت در.

انتظار داشت مادرش را ببیند که دارد از خنده روده‌بُر می‌شود، اما در همچنان بسته بود و او هم همان‌طور تنها، نشسته بود توی اتاقش.

اضطراب عجیبی توی دلش افتاده بود. یک‌جور‌هایی رنجیده بود.

«مامان؟»

هیچی. سکوت.

از تختش بیرون آمد.

جنگلِ لباس‌ها، اسباب‌بازی‌ها و بقیه جک‌وجانور‌های اتاق را پشت‌سر گذاشت و به در رسید.

بازش کرد.

کسی در راهرو نبود.

آن ته، در اتاق کوچکِ مخصوصِ اتوی لباس‌ها روشنایی دید. رفت آن‌جا.

مادرش در حال اتو کشیدن بود.

کوهی از لباس‌های چروک یک‌طرفش بود و طرف دیگر، دو کپه لباسِ حسابی مرتب و اتوزده، دست‌رنج کاری پی‌گیرانه.

میگل جلوِ در ایستاد. مادرش نگاهش هم نکرد...

 

اخراج از خانه

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها