یک فنجان شعر
تو اتفاق محالی محالتر حتی
تو انتهای خیالی خیالتر حتی
تو چشمهای که خروشید در دل صحرا
شبیه آب زلالی زلالتر حتی
خمارها تو رساندی به اوج سرمستی
شراب ناب حَلالی حَلالتر حتی
چگونهای؟ به چه شکلی؟ فرشتهای تو مگر؟
سؤال پشت سؤالی، سؤالتر حتی
ببر مرا برسانم به اوج خوشبختی
تویی که اوج کمالی، کمالتر حتی
نظر شما