سرزمین ایران همواره در عمر دیرینه و درازناکِ خود با چالش آب و کمآبی روبرو بوده به حدی که شاید بتوان کمآبی را بزرگترین تهدیدِدورانِ ایران دانست.
در حدود ۲۵۰۹ سالِ پیش (سال ۴۸۶ قبل از میلاد) داریوش کبیر در اوج اقتدار و در واپسین روزهای زندگی وصیتی کرد و در آن از آخرین آرزویش گفت و همآن، پس از مرگ بر کتیبه آرامگاهش حک شد:
«خداوند این کشور را از لشکر دشمن، از خشکسالی و از دروغ پاس دارد.»
در این وصیت و آرزو حرفهای بسیار نهفته است اما از همه مهمتر این که داریوش آرزو داشت کشور از سه چالشِ بزرگِ سیاسی (دشمن)، زیستمحیطی (خشکسالی)، و اخلاقی (دروغ) به دور باشد.
ما در این سالهای اخیر بیشتر از گذشتهی تاریخی خود با چالشِ خشکسالی و کمبود منابع آبی روبرو هستیم: دریاچهها و رودها خشکیده، چاهها شور، ابرها بیبار، و سفرههای زیرزمینی خالی!
اجدادِ ما ایرانیان چندین هزار سال قبل برای مقابله با این بیآبی، «کاریز» و «قنات» را ابداع و آفریدند و بدینسان هزاران کیلومتر آبراه زیرزمینی را با ابتداییترین وسایل کندند و آب را به خشکترین دشتها کشاندند و سرزمینِ ایران را از نابودی رهاندند.
همانطور که در وصیت داریوش نیز هویداست و در برابر دیدگانِ ما قرار دارد، آنها میدانستند که خشکسالی یکی از سه دشمنِ اهریمنیِ ایرانیان است.
اکنون به راحتی میتوان فهمید که «خشکسالی» نه قهرِ آسمان با زمین که ظلم ما به خودمان است.
ما گرفتارِ ضعفِ شدیدِ مدیریت آب از کلان تا خرد هستیم و سرمایههای گرانبهای زیر و روزمینی خود را به باد داده و میدهیم و اکنون به مرزهای خطرناکی رسیدهایم و نمودِ آن را هم از هامونِ سیستان و بلوچستانِ تا مردابِ انزلی میبینیم.
اگر مسئولانِ کشور به فوریت برای آبِ خوردنِ مردم در جایجای ایران کاری نکنند، بحرانهای اجتماعی و انسانی و حتی امنیتی دور از انتظار نخواهد بود.
ایرانیان در چند هزار سال پیش سازهی شگفتانگیز قنات را اختراع کردند و آن را پایه گذاشتند، تا ما امرز بفهمیم که نباید کاسه گدایی به آسمان بگیریم. بلکه باید همه طرحها و بحثها و جدالهای هزینهزا و بیمورد را کنار بگذاریم و عقلای قوم را گرد آوریم و برای بیآبی چاره بیندیشیم.
مردمان ما در برخی نقاط کشور هنوز هم از سازههای چند هزار ساله همچون قنات و آبانبار بهره میبرند. در همین لارستان فارس روستائیان همچنان در فصول بارانی آب را به آبانبارهای بزرگی هدایت میکنند و در فصول خشک از همین آب بهره میبرند.
در سفری که تابستان گذشته به لارستان داشتم، با روستائیان گفتگو کردم و درباره کارکرد این آبانبارها که با سقف های سفید از دور پیداست پرسیدم. این آبانبارها توان نگهداری چندین هزار لیتر آب را دارند.
وقتی این آبانبارها همچنان کارکرد دارند، چرا همین سازه در دیگر نقاط کشور و از جمله نیریز اجرا نمیشود؟
در نیریزِ ما اهالی مظلومِ ریزاب سالهاست دادِ بیآبی میزنند. در حالی که در پاییز و زمستان سیلابهای زیادی از کنارِ همین روستا میگذرد و ضمن خرابی و خسارت، به هدر میرود.
در حالی که میتوان با آبِ یک بارندگی، صدها آبانبار را پر آب کرد و برای آشامیدن مردم و حتی دامها نگه داشت.
مسئولانِ ما همین یک کار را اگر به انجام برسانند برای دنیا و آخرتشان کفایت میکند.