یک فنجان شعر
با باد سخن گفتهاند
موهایت
که پریشاناند
اتاق چشم باز کرده
و گلهای پرده دارند میلرزند
درختان سر تکان میدهند
و ماهی در حوض موج برداشته
حتی باران خود را به در و دیوار میکوبد
چطور نمیبینی؟
او که جمعهها از تو گل میگیرد
روح گلها را برایت آورده
نظر شما