تعداد بازدید: ۲۴
کد خبر: ۱۶۷۲۹
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۹ - 2023 14 May
اگر صفحات تاریخ کشورمان را ورق بزنیم و در ادبیات فارسی کنکاش کنیم و زبان و گویش‌های مختلف آن را مورد واکاوی قرار دهیم همواره می‌بینیم که «زن» جایگاه والایی داشته و هرگز در مقام پایین‌تر و وابسته به مرد نبوده و حتی در جا‌هایی ارج و جایگاه بالاتری داشته است.

در زیر نخست نوشتاری را آورده‌ایم که در فضای مجازی دست به دست می‌شود و نویسنده آن مشخص نیست. در ادامه نیز بخش‌هایی از کتاب «حقوق بشر در جهان امروز و حقوق جهان در ایران باستان» نوشته دکتر فریدون جنیدی (*) را می‌خوانید و خود می‌توانید در این باره قضاوت کنید
*****

۱- جدایی جنسی در زبان فارسی
۱- در زبان فارسی برخلاف زبان‌های عربی و لاتین، جدایی جنسی وجود ندارد. مثلاً «او» شامل زن و مرد می‌شود.

اما اگر قرار باشد جایی بر جنسیت تأکید شود، اولویت با زنهاست؛ باز هم بر خلاف زبان‌های لاتین و اروپایی.

ما می‌گوییم: زن و شوهر

به جای: husband and wife

ما می‌گوییم: خواهر و برادر

به جای: brother and sister

ما می‌گوییم: زن و مرد

به جای: men an women

حتی ما می‌گوییم: زن و شوهر. یعنی مرد در ارتباط با همسر هویت (شوهر) پیدا می‌کند. ولی هویت زن دست نمی‌خورد.

به جای: man and wife

ما نمی‌گوییم: mankind. می‌گوییم: بشریت.

ما هرگز در تاریخ و ادبیاتمان به جنسیت اهمیت نداده‌ایم. حتی در زبان فارسی، «زن» یک واژه و مفهوم مستقل است. نه مثل wo/man. اضافه‌ای کنار مرد.

۲- واژه زن در فرهنگ و اندیشه ایرانی
بررسی برخی از واژه‌های ایرانی و واژه‌های «کشور‌های مدعی حقوق بشر» برای اثبات: «در اندیشه ایرانی زن وابسته به مرد و جنس دوم نیست»
در زبان انگلیسی مرد «man» و زن «woman» خوانده می‌شود. در فرانسوی مرد «homme» و زن «femme» و در آلمانی کهن زن «weib» خوانده می‌شود و با آنکه واژهء «ویب» آلمانی «بستگی» به نام مرد را نشان نمی‌دهد روشن خواهم کرد که نام زن در هر سه زبان به نام مرد پیوستگی دارد؛ و به سخنی دیگر «مرد» در آن سه جامعه «ستون» و محور زندگی است و زن به او پیوسته است.

این پیوستگی از دورترین زمان‌ها که این واژه‌ها پدید آمده‌اند وجود داشته و تاکنون نیز برقرار است، زیرا که زن اروپایی در این زمان نیز تا به شوهر نرفته است با نام خانوادگی خود زندگی می‌کند و همین که به خانه شوهر رفت نامش تغییر می‌یابد و او را به نام شوهرش می‌خوانند تا آنجا که اگر از شوی خویش نیز جدا شود باز باید همان نام را به کار برد، مگر آنکه بعداً با مردی دیگر ازدواج کند. در آن صورت باز نام مرد تازه بر روی او گذاشته می‌شود و این پروسه همچنان ادامه دارد: اگر زنی در زندگی خود پنج بار ازدواج کند پنج بار نام مردان گونه‌گون بر روی او خواهد بود و تا پایان زندگی اجازه ندارد که نام خانوادگی خویش را به کار برد. به تازگی کشور‌های فرانسه و آمریکا قانونی گذرانده‌اند که این اندیشه را کمی بهبود بخشد، اما هنوز در آغاز این راهند.

اکنون که این وابستگی زنان انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی به مرد روشن شد باید دانست که ریشه نامگذاری آن نیز از همین داستان مایه می‌گیرد!...

در زبان اوستایی واژهء وَد (vad) به معنی ازدواج یا جفتگیری است و «to wed» انگلیسی نیز از همین ریشه برآمده است. آنگاه این واژه در زبان پهلوی در واژه «ویپ» خود را نشان می‌دهد که ریشه «ویپک» است و ویپک به معنی «زنِ مرد دیده» باشد. اکنون برگردیم به واژهء «woman» انگلیسی که ریشه «ویپ» یا همان «ود» در آغاز آن است یعنی «کسی که مرد با وی جفت می‌شود»؟!...

و بدین روی زن در آن فرهنگ «جنس دوم» خوانده می‌شود، زیرا که هستی و هویتش برای مرد، آن هم فقط برای جفتگیری با او نامی به خود می‌گیرد!
واژه مرد در فرانسوی «homme» است که آن نیز با پیشوند fu نام زن «femme» را می‌سازد و باز زن در این زبان به همان معنا است. در زبان آلمانی کهن نیز گونه‌ای دیگر از واژه «ویپ» و «ویپک» است که به معنی «زن مرد دیده» باشد! و همین واژه است که در زبان انگلیسی به گونه «wife» خوانده می‌شود که به معنی «زنِ مرد» است.

نام زن در زبان انگلیسی کهن «vifmann» خوانده می‌شده است که نشان دهنده آشکار مفهوم این نام است. اما فرهنگ «وبستر» داوری دیگر در این باره دارد و آن چنان است که «wife» انگلیسی و «weib» آلمانی هر دو از ریشه «weip» هند و اروپایی به معنی «پیچاندن» برمی‌گردند و احتمالاً به معنی زن با پوشش بوده است. (۱۹۸۸ ,Webster's New World Dictionary)

بدینسان زن در این چهار کشور که خود را درفش‌دار مدنیت و حقوق بشر می‌دانند «جنس دوم» است و در همه دفتر‌ها و دیوان‌ها و شعر‌های آنان نیز همین داوری هست!

اما زن در میان برخی از ملت‌های اروپایی که ریشه کهنتر دارند چونان ایتالیایی، یونانی و روسی نامی مستقل و متکی به خود دارد و اگر چه زبان شناسان اروپایی آن را از ریشه «ژنوس» یونانی می‌دانند، اما باید دانست که ساده‌تر از ریشهء یونانی، «ژن» ِ کردی و «زن» فارسی است که از ریشهء «کئینی» اوستایی و «کن» پهلوی برآمده است و معنای «خانه» و «صاحب خانه» دارد!

بنابراین در فرهنگ ایرانی «زن» همان نام را دارد که در دوران کهن مادرسالاری داشته و مالکیت و صاحبخانگی بدو بازمی‌گردد. باز آنکه «مرد» از ریشه «مرت mareta» به معنی «مردن» و «درگذشتن» برآمده یعنی کسی که درمی‌گذرد.

این «پاژنام» (لقب) زن به معنی دارنده خانه اگر چه هنوز در ایران برای زنان به کار می‌رود، اما در درازنای چندهزار سال زن در فرهنگ ایرانی نام‌های دیگر نیز به خود گرفته است که شایسته نگرش است:

زن در اوستا افزون بر «جنیکا» (از همان ریشه ژن و جَن و کن) با پاژنام «نائیریکا» نیز خوانده شده است. «نئیری» در اوستا دلیر و جنگاور و پهلوان است و به مردان پهلوان گفته می‌شده و همین واژه به گونه مادینه برای زنان دلیر و نام‌آور نیز به کار می‌رفته: نائیریکا. 
این واژه در زبان پهلوی به گونه «نائیریک» به کار رفته است. در یادگار بزرگمهر نوشته وزیر دانشمند زمان انوشیروان از نائیریک یعنی همسر نیک به بزرگی یاد شده است (متن‌های پهلوی گردآورنده دستور جاماسب جی ­منوچهر جی جاماسب اسانا انتشارات بمبئی ۱۸۹۷ رویهء ۹۶ جمله‌های ۸­۱۴۷) و با همین تلفظ هنوز در زبان ارمنی به معنی همسر و زن کاربرد دارد.

پاژنام (لقب) دیگری که زن ایرانی از دوران اوستایی تاکنون بر خود دارد «بانو» است که در اوستا به معنی «فروغ» و «روشنایی» است و بانوی خانه یا زن خانه روشنایی و چراغ خانه به شمار می‌رفته و می‌رود. این واژه در زبان پهلوی به گونه «بانوک» و در فارسی «بانو» به همان معنی کاربرد دارد تا آنجا که در فارسی پاژنام (لقب) عمومی زنان «کدبانو» است که در آن «کد» به معنی خانه و «بانو» به معنی روشنایی است. افزون براین‌ها مردان زنان خود را همدوش [=همکار در همه کار‌های زندگی]یا همسر [=کسی که با مرد در همه کار و جا برابر است و سر او با سر مرد یکسان است]می‌خوانند!

در «اندرز گواه‌گیران» یا پیوند زناشویی در ایران باستان نخست از دختر می‌پرسند که آیا می‌پذیرد که «مرد» نامزد را به همسری و همتنی و همروانی بپذیرد؟ و پس از دختر همین پرسش از مرد می‌شود. (نگاه کنید به: اصل و ترجمهء اندرز گواه‌گیری ایرانی رویه‌های ۴۳۵ تا ۴۶۸ از کتاب خرده اوستا به سعی و اهتمام رستم موبد رشید و آموزنده شیر مرد نوذر ­بمبئی ثبت دفتر رجستر گورنمنت هندوستان در ۱۸۶۷ میلادی)
و چنانکه دیده می‌شود در این اندیشه زن نه تنها هم‌تن مرد است که همسر و همروان او نیز هست چنان که مرد نیز بی‌هیچ برتری همروان و همتن و همسر زن است.

واژه دختر:
دختر در زبان سانسکریت «دوهیتر» خوانده می‌شود و به معنی «دوشنده شیر» است که این پاژنام از دوران دامپروری و گله‌داری آریاییان است. این واژه در اوستا «دوغذر» و در زبان پهلوی «دوخت» و «دوختر» و در فارسی «دخت» و «دختر» است چنان که در انگلیسی نیز «daughter» خوانده می‌شود. اما ایرانیان با آنکه پاژنام دختر یا یادگار دوران کهن را در زبان خویش نگاه داشتند در درازنای زمان دو پاژنام زیبای دیگر به او داده‌اند:

نخست کنیزک به معنی «زن کوچولو» که کهنتر از پاژنام «دختر» است. دیگری دوشیزه به معنی «دوست داشتنی کوچولو» و از همین واژه: «دوشَست» در پهلوی به معنی معشوق و «دوشارم» در پهلوی به معنی عشق و «دوست» در پهلوی و فارسی؛ و افزون بر این در فرهنگ ایرانی انبوه نام‌های زیبای گل‌ها و بوی گل‌ها و زیبایی گل و درخت و جان و جهان را که بر دختران می‌گذارند با هیچ فرهنگ و هیچ زبان و کشور دیگر نمی‌توان برابر کرد...

ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی ره یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند و این بوی خوش نیز از گلستان فرهنگ ایران به آن سامان رسید.

اروپاییان را گمان برآنست که دوره جنگ‌های صلیبی جنگ مسیحیان در برابر اعراب بود و جریان علمی فرهنگی که به دنبال آن به اروپا راه گشود از سوی اعراب مایه گرفته است در حالی که این نبرد، نبرد میان اروپاییان و ایرانیان مسلمان بوده است و سردار بزرگ این جنگ‌ها صلاح‌الدین ایوبی پادشاه کُرد و ایرانی بوده و بیشتر این جنگ‌ها در غرب کردستان بزرگ روی نموده و جانشینان صلاح‌الدین کُرد به نبرد‌ها ادامه داده‌اند؛ و نکته اینجاست که خود اروپاییان هنوز دشمن مسیحیان را «the saladins» می‌خوانند و این نام از نام صلاح الدین سردار ایرانی گرفته شده است و آنان که فرهنگ خود را در دوره جنگ‌ها به اروپاییان پیشکش کردند ایرانیان مسلمان بوده‌اند نه اعراب؛ و اگر درباره همین نکته که ستایش زن و عشق در سرود و نوشتار بوده باشد به شعر و ادبیات عرب بنگریم اثری از آن در سراسر نوشته‌های عربی نمی‌یابیم؛ و اعراب هنگامی که در شعر خویش به زن اشاره می‌کردند منظورشان تنها اندام‌های زن و تنکامگی بوده است و برای آگاهی از این داستان می‌توانید به کتاب بزرگ اغانی ابوالفرج اصفهانی بنگرید که بیشتر سروده‌های پیشین عرب در آن گردآوری شده است.)

... و این همه به نشانه آزرمی (احترامی) است که در اندیشه ایرانی برای دختر روا است و جایگاه والایی که زن هنوز از آن برخوردار است و بوی دلاویز گیسوان این دلبند زیبا که پسان (پس آن) مادر می‌شود و کانون زندگی است چنان در شعر و سرود و ترانه زبان فارسی پیچیده است که جهانیان را سرمست کرده و بیگمان می‌توان داوری کرد که همه جهانیان با هم نتوانسته‌اند اندکی از آن همه ستایش را که ایرانیان (و شاعران ایرانی که نماینده آنانند) درباره زن سروده‌اند نسبت به زن گفته باشند؛ و درود بر زن ایرانی که بیش ازهر چیز و هر کس در جهان ستایش شده است!

فردوسی درباره زن نیک چنین می‌فرماید:

 اگر پارسا باشد و رایزن 
یکی گنج باشد پُرآکنده زن

بویژه که باشد به بالا بلند 
فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و با دانش و ناز و شرم 
سخن گفتن ِ نیک و آوای نرم...

*- انتشارات بلخ، سال انتشار: ۱۳۷۸

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها