تعداد بازدید: ۹۲
کد خبر: ۱۶۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۲ - 2023 13 May
بچه‌ها سلام
ضرب المثل های ایرانی

در روزگاران قدیم در یکی از شهرهای بزرگ ایران، کاروانسرایی وجود داشت که به‌جز بزرگی و اتاق‌هاي‌ زیادش، دیوارهای بلند و یک درِ بزرگ آهنی داشت که از ورود هر گونه دزد به آنجا پیشگیري می‌کرد.

بازرگانان شب را در این کاروانسرا با خیال آسان استراحت می‌کردند و فردا به راه خود ادامه می‌دادند. 
سه دزد که آوازه امنیت این کاروانسرا را شنیده بودند تصمیم گرفتند هرطور شده وارد آن شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند.

این سه نفر دیدند تنها راه ورود به کاروانسرا از زیرزمین است چون دیوارها خیلی بلند است و نمی‌توان از آن بالا رفت. در ورودی هم از جنس آهن است و در ضمن درها نگهبان شبانه‌روزی دارد.

به همین دلیل شروع به کندن زمین کردند. چند روزی طول کشید تا دور از چشم مردم از زیرزمین تونلی را حفر کردند و درنهایت از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند.

شب هنگام آن سه نفر از تونل زیرزمینی وارد کاروانسرا شدند و اموال بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند.

صبح خبر سرقت از کاروانسرا به سرعت در میان مردم پیچید و به قصر حاکم رسید. حاکم شهر که بسیار تعجب کرده بود، خودش تصمیم گرفت این موضوع را پی گیری کند. به همین دلیل راه افتاد و به کاروانسرا رفت و دستور داد تا مأموران همه جا را بگردند تا ردپایی از دزدها پیدا کنند. مأموران هرچه گشتند نشانه‌ای پیدا نکردند. حاکم گفت: چون هیچ نشانه‌ای از دزد نیست پس دزد یکی از نگهبانان کاروانسرا است. خودش بیاید اعتراف کند وگرنه همه را مجازات می‌کنم.

دزدها شنیدند نگهبان بیچاره متهم به گناه ناکرده شده. یکی از سه دزد گفت: این رسم جوانمردی نیست که چوب اعمال ما را نگهبانان بخورند. پس جلو رفت و گفت: نزنید! این دزدی کار من است. من از بیرون به داخل چاه وسط کاروانسرا تونلی کندم و دیشب از آنجا وارد شدم و بعد از برداشتن اموال مسافران از همان مسیر دوباره برگشتم. حاکم خودش بر سر چاه رفت و چون چیزی ندید گفت: تو دروغ می‌گویی از این جا که چیزی پیدا نیست.

دزد خودش جلوی چشم همه از دهانه‌ چاه وارد شد و از راه تونل فرار کرد.

مردم مدتی در کاروانسرا منتظر ماندند تا دزد از چاه بیرون بیاید ولی هرچه منتظر شدند، دزد بیرون نیامد چون به آسانی از راه تونل فرار کرده بود. همه فهمیدند که دزد راست گفته ولی دیگر فایده‌ای نداشت چون دزد باز هم از آن تونل استفاده کرده و از مهلکه جان سالم به در برده بود.

حاکم وادار شد دستور دهد نگهبان را آزاد کنند. در همین موقع یکی از تجاری که اموالش در کاروانسرا به سرقت رفته بود گفت: اموال من حلال دزد. دزدی که تا این حد جوانمرد باشد که محاکمه‌ نگهبان بی‌گناه را نتواند طاقت بیاورد و خود رابه خطر بیندازد تا حق کسی ضایع نشود، اموال دزدی نوش جانش. با این که دزدی کار درستی نیست ولی من اموالم را بر او حلال می‌کنم.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها