یک فنجان شعر
پیرم اما باز احساس جوانی میکنم
مثل بلبل، مست و شیدا، نغمهخوانی میکنم
عاشق روی گُلم، هرچند در فصل خزان
دورِ گل میگردم و خوش زندگانی میکنم
در چنین ایام عمری، با گُل بیخار خود
شادم و سرمست، با گل مهربانی میکنم
عاشقم من، عاشق معشوقهی شیدا دلم
یار خوشذوقی که با او شعرخوانی میکنم
مثل گُل میبویمش، دور از نگاه این و آن
صبح و ظهر و شب به عشقش باغبانی میکنم
در هجوم گَرد و خاک و سیل و طوفان شدید
دور گُل میگردم و خود پاسبانی میکنم
با زبان خامه میگویَم سخن در وصف یار
صحبت از ایثار و عشق یار جانی میکنم
دلبرا، تقدیم میدارد رها، شعری قشنگ
شعر دلچسبی که نامَش را جهانی میکنم
نظر شما