
اتحادیه ابلهان (به انگلیسی: A Confederacy of Dunces) رمانی از جان کندی تول نویسنده آمریکایی است. این اثر نخستین بار سال ۱۳۹۱ با ترجمه پیمان خاکسار در نشر چشمه منتشر شد. بیست و نهمین چاپ آن سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست. فارسی اثر در نظرسنجی مجله تجربه بهعنوان کتاب سال ۱۳۹۱ معرفی شد. مطابق نظرسنجی تایم از نویسندگان آمریکایی در سال ۲۰۰۵، کتاب اتحادیه ابلهان یکی از کتابهای برتر ادبی آمریکا در ۲۵ سال اخیر است.
داستان اتحادیه ابلهان در دهه شصت میلادی در نیواورلئان رقم میخورد. رمان داستان مردی مجرد، جوان و تحصیل کردهاست. او از متخصصان ادبیات قرون وسطی نیز بهشمار میآید و با مادرش زندگی میکند، در پی بروز مشکل بزرگی در زندگیاش مجبور به خروج از خانه میشود و این ماجرا برای او ماجراهایی را رقم میزند. شخصیت اصلی رمان اتحادیه ابلهان فردی است که با وجود بهرهمندی از مواهب دنیای مدرن تمام امکانات موجود در آن را نیز بهسخره گرفته و از آنها ابراز تنفر میکند.
جان کندی تول رمان اتحادیه ابلهان را در سی سالگی نوشت و بعد از اینکه هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. بعد از مرگ او با تلاشهای مادرش کتاب از سوی دانشگاه لوئیزیانا منتشر شد و بلافاصله مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. اتحادیه ابلهان سال ۱۹۸۰ در آمریکا منتشر شدهاست. کتاب پس از انتشار جایزهٔ پولیتزر را دریافت کرد و مبدل به یکی از پرفروشترین کتابهای سال شد. در حقیقت «اتحادیهٔ ابلهان» ناشرانی بودند که با نپذیرفتن کتاب، دنیا را از آثار بعدی یکی از با استعدادترین نویسندگان ادبیات محروم کردند.
اتحادیه ابلهان داستان زندگی پسر چاق و تنبلِ سی و چند ساله به اسم ایگنیشس است که با مادرش در محلهای پست در نیواورلئان زندگی میکند و متخصص فرهنگ و هنر قرون وسطا است. روحیه آرمانگرایانه دارد. در عین حال فردی تنبل است که مدام برای خانواده و شهر خود دردسر درست میکند. او از جامعه مصرفگرای آمریکایی بیزار است. او که معتقد است با فروپاشی نظام قرون وسطا، خدایان هرجومرج و جنون و بدسلیقگی مستولی شدند، عجیب و غریب میپوشد، رفتار میکند و حرف میزند و روزهایش را به تنظیم کیفرخواست تاریخی علیه جامعه و علیه قرن حاضر میگذراند.
ایگنیشس خردمندی منحصر به فرد دارد که باعث میشود نتواند با واقعیتهای جامعه کنار بیاید، او از جامعه کنونی متنفر است، اما اصرار و تمایل مادرش برای کار کردن او را وادار میکند از خلوت خود بیرون بیاید و با جامعه رو به رو شود که این خود دردسرهایی برای او و هم برای دیگران دارد. به عنوان مثال در هنگام کار در شلوار لوی، کارگران سیاهپوست آنجا را برای تظاهرات و شورش تشویق میکند. او ستیزهخویی را شرط دوام آوردن میداند.
چندین ترجمهٔ فارسی از این رمان منتشر شدهاست:پیمان خاکسار نشر چشمه
زهره قلیپور و محمد ثقفی.
جملاتی از متن کتاب اتحادیهی ابلهان
- قبل از اینکه ملت ما خودش رو نابود کنه باید یک قانون بیچونوچرا براش وضع بشه. ایالات متحده مقداری الاهیات و هندسه لازم داره، کمی سلیقه و شرم و حیا. الان داریم بر لبهی مغاک تلوتلو میخوریم.
- «تو باید پول اون مرده رو بدی ایگنیشس. میخوای منو تو زندان ببینی؟ اگه مادرتو بندازن پشت میلههای زندان از خودت شرم نمیکنی؟»
«میشه لطفاً دیگه دربارهی زندان حرف نزنی؟ ظاهراً این قضیه خیلی ذهنت رو مشغول کرده. البته بهنظرم میآد از فکرکردن بهش لذت میبری. در عصر ما مظلومنمایی دیگه بیمعناست.»
- من نمیخوام نیمهی پر رو ببینم. خوشبینی باعث میشه حالت تهوع بگیرم. منحرفانهس. انسان بعد از هبوط این دنیا فقط لیاقت بدبختی رو داره.
- در پایان اولین روز کاریام احساس خستگی بسیار میکنم. هرچند، دوست ندارم به خود تلقین کنم که دلسرد یا افسرده یا مغلوب شدهام. برای نخستین بار در زندگی با سیستمی رودررو شدم که کاملاً مصمم بود تا در چارچوب موقعیت خود به عنوان ناظر و ناقد کار کند، اگر بشود چنین تعبیری به کار برد. اگر بیشتر شرکتها شبیه شلوار لوی اداره میشدند مطمئنم که نیروهای کار امریکا بیشتر با وظایف محولهشان سازگاری پیدا میکردند. کارمندی که مورد وثوق باشد بههیچوجه برایش مزاحمتی ایجاد نمیشود. آقای گونزالز، رئیس من، به وضوح عقبمانده است، ولی بدون شک آدم دلپذیری است. دائماً نگران است که مبادا با انتقاد از عملکرد کسی باعث رنجشش شود. درواقع میشود گفت او پذیرای هر چیزی هست و بنابراین به طرز خوشایندی به شیوهی عقبماندگی خودش دموکرات است.
- آقای لوی گفت «اون یارو یه روانی تمامعیار بود.»
خانم لوی گفت «بهنظر تو هر کی که شخصیت درستوحسابی داشته باشه روانپریشه وهر کی سرش به تنش بیرزه عقدهای. همهی اینارو قبلاً شنیدم.»
- تنها چیزایی که تحملشون رو ندارم، آدم بدبخت علاف هست و شوخی خرکی.