یکی از مسائلی که همواره درباره حضرت ولیعصر(عج) مورد توجه و آرزوی دلباختگان حضرت بوده، ارتباط با آن ساحت مقدس است.
ارتباط با حضرت صاحبالزمان به دو شکل تعریف میشود: یک نوع ارتباط، ارتباط با شخص حضرت، و نوع دیگرِ آن، ارتباط با امامت حضرت است.
در ارتباط اول، مثلاً برای سلامت و عافیت حضرت دعا میشود: «اللهمّ کن لولیک الحجه ابن الحسن … ولیاً و حافظاً و…». برای اینگونه ارتباط، «غیبت» حضرت، «مانع» دستیابی به آنچه میخواهیم نیست. مثلاً «توسل به حضرت» در زمان غیبت هم مثل زمان حضور مؤثر و مفید است و در «هر زمان» و «هر مکان» میتوان از شعاع ولایت معنوی حضرت بهره برد و گفت: «وَ اجْعَلْ صَلَاتَنَا بِهِ مَقْبُولَهً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَه». برای اینگونه ارتباط و استفاده، نیازی به انتظار برای ظهور نیست.
ولی توقع و انتظاراتی که در ارتباط نوع دوم از امام(ع) هست، به «امامت» آن حضرت و «تشکیل حکومت» مربوط میشود. برای این منظور باید به «انتظار» نشست و «امیدوار» بود تا آن دولت، در آینده تحقق یابد.
همانطور که هر شب ماه مبارک رمضان در ضمن دعای افتتاح به خدا عرضه میداریم که: «اللهمّ انّا نرغب الیک فی دوله کریمه». در این مدل ارتباط، فضای ذهنی و روحی شخص از گرفتاریها و نیازهای شخصی، فراتر رفته و دل متوجه «دولت امام» میشود. در این حال ممکن است شخص، «شوق دیدار حضرت» هم داشته باشد و آرزوی ملاقات با حضرت را در سر بپروراند؛ ولی این آرزو، در واقع دیدار با شخصیتی است که در «رأس حاکمیت» قرار گرفته است. لذا انسان آرزوی دیدار عموم ملّت با امام را دارد: «مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاک».
فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل تشیع موجب شده که جنبه اصلی و بنیادین امامت، در میان عامّه مردم ضعیفتر و کم رنگتر شود و «انتظار دولتِ» امام، جای خود را به «انتظار ملاقاتِ» امام بدهد. و نقش امام در جایگاه امامت و برای فراگیر کردن حاکمیت دین خدا در سراسر جهان، به نقش امام در جایگاه «فرج برای من»، فروکاسته شود. در صورتی که برای رفع این نیازها، ضرورتی به «امام حیّ» وجود ندارد. و همان امام غایب نیز میتواند مشکلات فردی افراد را بر طرف نموده و سبب گشایش امور شخصی افراد شود. اما با نگاه عمیق به آثار گذشتگان و منابع کلامی و روایی معلوم میشود آنچه در میان علمای گذشته مطرح بوده، جایگاه ویژه «امامت» است که در واقع نظام زندگی بشر را اصلاح میکند و فقر و فساد را ریشهکن میکند. اما امروزه بسیار عوامانه به مسئله امامت و خصوصاً امامت حضرت ولیعصر نگاه میشود. ادعیه و مناجاتهای مربوط به حضرت صاحبالزمان همین فلسفه سیاسی امامت را مطرح میکند و به ما میآموزد که امام را از سطح خواستههای شخصی خود، بالاتر ببینید و به امام صرفاً به عنوان شخصیتی که در کوچه پس کوچههای درد و رنج، باید سراغ امداد غیبیاش را گرفت، نگاه نکنید. بلکه امام(ع)، آن شخصیتی است که با دولت کریمهاش، به اسلام در جهان عزّت میبخشد «اللهمّ انّا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله».
امام صادق(ع) در تبیین نقش «امام» و فلسفه «امامت» میفرماید: «یَحْقُنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الدِّمَاءَ وَ یُصْلِحُ بِهِ ذَاتَ الْبَیْنِ وَ یَلُمُّ بِهِ الشَّعْثَ وَ یَشْعَبُ بِهِ الصَّدْعَ وَ یَکْسُو بِهِ الْعَارِیَ وَ یُشْبِعُ بِهِ الْجَائِعَ وَ یُؤْمِنُ بِهِ الْخَائِفَ(الکافی، ج۱،ص۳۱۴)» یعنی در حاکمیت «امام» هیچ خونی به ناحق ریخته نمیشود و خداوند به واسطه او جانها را حفظ میکند و انس و الفت بین مردم حاکم میشود و نیازهای مادی زندگی اعم از خوراک و پوشاک برای همه مردم تأمین میشود و ترس و وحشت از زندگی انسانها رخت بر میبندد.
این نگرش و اندیشه که از لابه لای متون روایی و کلامی و ادعیه به دست میآید، نشان میدهد انسان شیعه بیشتر از آن که در آرزوی ملاقات شخصی حضرت حجت(ع) باشد، باید در اندیشه برپایی «دولت کریمه» او باشد تا موجبات عزت اسلام و اهل اسلام فراهم گردد.
تفکر صحیح نسبت به مسئله «امامت» به انسان این هشدار را میدهد که ابن ملجمها و شمرها نیز امام زمان خود را از نزدیک دیدند. اما دیدار ظاهری بدون اندیشه برای انسان ارمغان قابل توجهی نخواهد داشت.
نگاه اصیل شیعی به «امامت»، یعنی انتظار برای ظهوری که موجبات برپایی «دولت کریمه» را دارد. در واقع چنین انتظاری در کلام پیشوایان دینی به عنوان «افضل الاعمال» معرفی شده است.