صدای در هال که آمد از توی آشپزخانه داد زدم:
- خسته نباشین بیبی. چقد دیر کردین.
بدون اینکه ببینمش جواب داد:
- بیام خونه چیکار؟ بیام قیافِی تورِ بینم؟ هرکاری کردم شمسی گفت تنا هسم چن دقه بشین. دیه منم یَی ساعت نشسم پَلوش.
- خوب کردین بیبی.
داد زد:
حالا بری چه تو آشپزخونه چپیدی در نییِی؟
آمدم توی هال و همانطور که دستهایم را خشک میکردم گفتم:
- داشتم سالاد دُرُس میکردم بیبی. گفتم یه سالاد شیرازی دُرس کنم میچسبه با کته.
خون دوید به صورت بیبی و بلند شد صاف ایستاد:
- تو چیکار کردی؟
یکی دو قدم رفتم عقب.
سالاد دُرس کردم بیبی.
صدایش بلندتر شد.
- چیکااااااار؟
به تتهپته افتادم.
- ساساسالاد درس کردم بیبی. کاکاکار بدی کردم؟
نگه دمپاییاش را پرت کرد طرفم!
- کار بد؟ کار بد؟ کارد بخوره اَ او کمت که هی تو منه ورشکست کردی. میگه کار بد؟ آخه خیر نوینی به حق علی میه کسی با پیاز کیلو ۳۵ هزار تومن و خیارسبز کیلو ۳۰ هزار تومنم سالات دُرس میکنه؟ خَور مرگت چار تا خیارسبز اسدودم تا اگه اَ دس کارِی تو فشارُم رف بالا بخورم یَی ذرِی بیاد پویین. میه میذری؟
سرم را انداختم پایین.
- ببخشید بیبی.
- ببخشید و درد. ببخشید و کوفت. ببخشید و تیر ناحق! ببخشیدم بری من شد نون؟ شد اُوو؟ شد خیارسبز؟ شد پیاز؟
- حالا میگین چکار کنم بیبی؟ هرکاری شما میگین انجام بدم.
- جون بکَن! چه کاری میتونی بکنی؟ ها؟ چکار میتونی بکنی؟
چند دقیقهای به سکوت گذشت.
- بیبی جون...
- مرضضض.
- بیبی.
- کوووووفت...
- بیبی.
- ها؟ ها؟ ها؟ چه مرگته هی بیبی، بی بی، بیبی؟
- بیارم کته و سالادا رو بخوریم؟ ساعت یک شدا!
- تو چیشات؟ سالاتا رِ میاری با نون میخوری، کتارَم میذری بری ناهار فردا!
گلابتون