یک فنجان شعر
بانو! دلم برای تو هم تنگ میشود
وقتی طنین رفتنت آهنگ میشود
گلهای سرخ و زرد به چشمم در این دیار
وقتی که نیستی همه بیرنگ میشود
دانی چه لحظهی تلخی بوَد وداع
جایی که عقل و عاطفه در جنگ میشود
فصل بهار نغمهی بلبل به هر کران
گویا نوای مرغ شباهنگ میشود
بانو به روز رفتن از این خاک سربلند
آنجا که گریه؛ خنده به نیرنگ میشود
گویم سفر به خیر دلم قرص و محکم است
زیرا که مونس دل فرهنگ میشود
مشکوة از ازل همه درد و فراق یار
بر قلب همچو آینهام سنگ میشود
بانو دلم خوش است به تصویر یادگار
عکسی که طعن صاحب ارژنگ میشود
نظر شما