داستان از اینجا شروع شد که کسی در توئیتر نوشت: «با دختردایی کرمونی دعوا کردم و نیشگونش گرفتم. رفت به مامانش گفت: من رو مالون گرفته. داد میزدم دروغگو، من فقط پنجِرو گرفتم.» پس از آن، دیگران هم شروع کردند به نوشتن از اینکه در زبان یا گویش محلی خود به نیشگون چه میگویند. شماری از آنها را فهرست کردهام بدون نام نویسنده، که هم لذتبخش است هم بسی شگفت.
پیش از اینکه با این اسامیِ اغلب بامزه آشنا شوید، صورتهای لغتنامهای ثبتشدهی نیشگون را، به نقل از دهخدا، بخوانید: نشکنج، نشگنج، نشگون، نشکون، وشگون، ویشگون، قرص (عربی)، قرض، نخجل، چمدک (ترکی)، نیلک.
که از اینها، گویا نشکنج کهنترین یا شاید هم ادیبانهترین صورتِ نیشگون باشد:
به بر چون گرفتش یل نامدار
به نشکنج اندام او شد فکار
فردوسی
آن صنم را ز گاز و ز نشکنج
تن بنفشه شد و دو لب نارنج
عنصری
و زیباتر اینکه، زمانی مصدر ساده (بسیط) هم داشته و احتمالاً به کار میرفته است: نشکنجیدن (شکنج گرفتن یا نیشگون گرفتن)
و اما نیشگون به دهها گویش ایرانی، به روایت توئیتر فارسی:
ـ با دختردایی کرمونی دعوا کردم و نیشگونش گرفتم. رفت به مامانش گفت: من رو مالون گرفته. داد میزدم دروغگو، من فقط پنجِرو گرفتم.
ـ تو کرمون میگن «مالون کندن». پنجرو از بند اول انگشته، مالون از بند آخر.
ـ تو کرمون، آنکه جایش درد میگیرد مالون نام دارد و آنکه جایش میسوزد پِرِنجِکو.
ـ ما شاهرودیها میگیم چومبولوک.
ـ ما مهدیشهریها میگیم دُرمَک.
ـ ما بندریا میگیم پنجوروک.
ـ ما بندریا میگیم پِنْجُلوک.
ـ ما بوشهریا میگیم کُنجیر.
ـ ما طالقانیا میگیم میچیل.
ـ ما گرگانیا میگیم چَمبُلوک.یه گرگانی
هم یک کتاب به زبون محلی نوشته که اسمش همینه: چَمبُلوک.
ـ شمال خراسان میگن چمبلی (chomboli).
ـ ما مشهدیا میگیم ناخنجِلّه.
ـ نخچُرُک و ناخونجِلّه رو هم به لیست اضافه کن.
ـ ما سبزواریا میگیم خُنچیلیک.
ـ خونچیلیک هم میشه، که ریشهی معنایی کلمه توش مشخصه.
ـ قوچان به نیشگون میگن چُمبُلیک.
- بعضى آذرىهام میگن چیمّیلیک.
- تاشکند روسى میگن اُژالیک.
ـ ما جنوب خراسانیا میگیم پوستیک.
ـ ما تربتیها میگیم خِنجولوک.
ـ تربتجامیها بهش میگن چوچلنگ.
ـ ما فدشکیا [خراسان جنوبی] میگیم لولَک.
ـ ترکی میگیم گْرْتماخ.
ـ ما ترکها میگیم چیمدیک.
ـ تبریزیها میگن گیتما یا بورما.
- زنجانیها میگن چیمجیک.
ـ لیلیک میگن توی بیرجند.
ـ بختیاری: تیتَن
ـ ما بختیاریها میگیم تیتِن.
ـ دزفولیها میگن نیتَر.
ـ بهبهانیها میگن تیتِنَک.
ـ ما لرا میگیم قُرِنجَه.
ـ ما لرهای بویراحمدی: کُنْجُر
ـ لرای کهگیلویه میگن کُنجار.
ـ ما هم در سوق (زادگاه حسین پناهی) میگفتیم نَکُرتَه.
ـ لرای اراک چَنگولَه.
ـ بار سومه مینویسم، دفعههای قبل غلط بود. کردی: نُقُچْک.
ـ کردا هم میگن قُرینجِگ.
ـ ما کردها میگیم نقورینج.
ـ کرمانشاهیا میگن قولِنجِک.
ـ همدان: چِنگول
ـ تو همدان میگن قِرتاندن. «فلانی بچهشه قِرتاند.»
ـ ما مازندرانیها میگیم پِنّیک.
ـ بخشی از مازندران: ویشگیلی
ـ جاهای مختلف مازندران احتمالاً فرق میکنه. آمل و شاید اطرافش، به نیشگون پِنّیک میگن.
ـ پنیک رو از کردهای مهاجر چهارقلعه شنیدم. بقیهی مازندران عموماً پِچیلیک یا پِچِلیک شنیدم.
ـ بابل و بابلسر هم میگن پِنّیک.
ـ ما تاتها میگیم ویشگن.
ـ گیلکا میگن چولویس یا چولمیس.
ـ چونگولیس هم میگن گیلکها.
ـ ما به گیلکى میگیم میشگیلى.
ـ گیلکا چولمیز و چونگولوس رو میدونم که میگن. احتمالاً کلمات بیشتر هم هست.
ـ ما گیلکا میگیم ویلیسکین.
ـ لاهیجانیا بهش میگن پیلیسکین.
ـ ما به تالشی میگیم پیسکین.
ـ ما شیرازیا میگیم پِنجیر.
ـ ما گراشیها (جنوب فارس) میگیم لِجِنَکْ.
ـ ما بهش میگیم لِجِنٓک (زبان لارستانی گویش اوزی).
ـ ما محلاتیها میگیم پیلیچ.
ـ شوشتریا میگن انبر.
ـ ما عربها میگیم گَرسَه (در گویش محلی و در عربی فصیح، قرصه).
ـ ما بشاگردیها میگیم پِنچِلیک.
ـ ما یزدیا میگیم پیکُک.
ـ یزدیا میگن پیک. اگه ریز بگیرن، میشه پیکک (با ضمه ک اول).
ـ ما اصفهانیا میگیم پوسهکوری.
ـ ما نائینیها میگیم نیرو.
ـ کاشونیا میگن مشگول.
ـ توی آران و بیدگل بهش میگیم وِشگین.
ـ ساکنای قدیم تهران بهش میگن پین دق (مال شمیرانات و اینا).
ـ تو زبان هورامی [کردهای گورانی] بهش میگن ناقوونْچ.
ـ کیلانیها (اطراف دماوند) میگن ووشکَک.
ـ کردی کرمانجی میگن چِمِلدی.
ـ ما میگیم زامبولی. [ننوشته بود کجا.]
ـ چهارم دبستان بودم. دستم رو بالا بردم گفتم خانوم فلانی ما رو چنگولو میگیره. نزدیک بود از تهران اخراجمون کنن.
شما هم اگر از اسم دیگری برای نیشگون استفاده میکنید، با تلفظ دقیق و محل یا زبان و گویش خود بنویسید تا این فهرست کامل شود.
در حاشیه:
احتمالاً چون این مفهوم در زبان گفتار بوده و نوشته نمیشده، رسمی و استاندارد نشده؛ برای همین است که اینقدر تعبیر برایش داریم. مثلاً دقت کنید که شماری از اینها ریشه در کلمهی کالنجار به معنای خرچنگ دارد. نکتهی دیگر اینکه بعضی از آنها شاید حاصل صدای کسی باشد که دردش گرفته، نه اسم عملِ نیشگون گرفتن؛ یک جور اسم صوت. و حتا برخی از آنها به نظر میرسد که نمایش عمل نیشگون گرفتن با کمک بیان باشد! و آخر اینکه، به قول یکی از دوستان، برای کلمهی نیشگون در نقاط گوناگون ایران این همه واژهی متفاوت هست، بعد عدهای حکم کلی میدهند که «مردم ایران» فلان و بهمان فکر میکنند.
منبع : خوابگرد
عالی بود بسیاری از این کلمات و یا واژه های در نقاط مختلف کشور و شهر های استان فرق می کند و این نشان از بزرگی و قدیمی بودن زبان شیرین مازندرانی و یا تبری را می رساند پس بیاییم در حفظ و نگهداری زبان مادری مان تلاش کنیم.
ممنون از همکاری شما