یکی از آرمیدگان بقعه میرشهاب الدین احمد واقع در گورستان قدیمی کوچهی بالا، زندهیاد سید صبغةالله اجلالی فرزند مرحوم سید مرشدالدین است. سید مرشدالدین از جملهی فرزندان سید محمد جعفر نیریزی است. سید محمدجعفر، پدربزرگ سید صبغةالله از خوشنویسان و روحانیان نیریز بوده است. از آثار سید محمدجعفر «کتابت دیوان شعر منسوب به امیرالمؤمنین علی (ع) به قلم نسخ است. ترجمهی این اثر به نظم توسط علی پسر او [برادر سید مرشد]به خط نستعلیق کتابت شده است. این اثر از سید مرشدالدین به فرزندش سید صبغة و نیز از او به فرزندش دکتر سید محمود جلالی به ارث رسیده است.»
(شمس، ۱۳۷۹: ۵۰۹).
سید صبغةالله در حوت (اسفند) سال ۱۲۹۹ خورشیدی زاده شد و در خردادماه ۱۳۶۶ به دیار جاودانان شتافت. وی نیز، چون نیاکان خود اهل فرهنگ و کتاب بود و آثار خطی و غیرخطی متعددی در اختیار داشت که شوربختانه پس از درگذشت او، از نیریز به تهران منتقل شدند و نگارنده از چند و، چون آنها تا امروز اطلاعاتی به دست نیاورده است. یکی از این دستنوشتهها کتاب «المجنونالعامری و لیلیالعامریه» است که کتابت آن را به سید محمدجعفر نیریزی، پدربزرگ سید صبغةالله نسبت دادهاند. مرحوم سید صبغةالله که خطِ پدربزرگ خود را میشناخته در «حاشیهی صفحه نخستِ [این نسخه]نوشته که این اثر به قلم سید محمدجعفر است.» (همان).
از دیگر نسخههای پیر فرزانهی ما، نامههای محمدحسن سیرجانی ملقب به نبیالسارقین یا پیغمبر دزدان است. نامهها و اشعار محمدحسن سیرجانی را مورخ نامیِِ ما شادروان استاد باستانی پاریزی در کتاب ارزشمند و شیرین «پیغمبر دزدان» گرد آورده است. مرحوم سید صبغةالله نامههایی را که از این پیامبر در دست داشته برای استاد تاریخ، باستانی پاریزی، ارسال کرده و مرحوم پاریزی آنها را در کتاب خود، چاپ نموده است.
یکی از این نامهها، نامهای است که پیغمبر دزدان به محمدحسن خان قشقایی نوشته است. مرحوم سید صبغةالله این نامه را برای مرحوم باستانی پاریزی میفرستد که در صفحه ۵۰۲ کتاب پیغمبر دزدان چاپ شده است.
نامهی دیگری از پیامبر دزدان که صورت کامل آن در اختیار مرحوم سید صبغةالله بوده است، نامهی پیامبر به صاحب دیوان است. این مکتوب در چاپهای قبلی کتاب پیغمبر دزدان به صورت ناقص چاپ شده بوده است. ظاهراً مرحوم اجلالی با مطالعهی نامه، به ناقص بودن آن پی میبرد. از این رو صورت کامل آن را برای باستانی میفرستد. باستانی مینویسد: «نامه نبیالسارقین را در چاپهای قبلی به صورت ناقص به نام قوامالملک چاپ کردیم و آقای صبغةالله اجلالی از نیریز متن کامل آن را فرستادند.» (باستانی پاریزی، ۱۳۸۲: ص ۵۸۱).
نامهی دیگر، عنوان «فرماننامه» دارد که پیامبر دزدان به ملاعلی اصغر کلانتر مشکان نوشته است. باستانی قید میکند که: «این نامه را آقای صبغةالله اجلالی از نیریز برای نگارنده فرستادهاند.» (همان، ۶۸۲: پاورقی ۱)
کاغذی که حسامالسلطنه به پیامبر مینویسد نیز ارسالی مرحوم سید صبغةالله بوده است. (همان: ۶۶۶).
اهمیت و ارزش کار مرحوم سید صبغةالله در ارسال این مکتوبات به استاد باستانی پاریزی در این است که مجموعهی نوشتههای نبیالسارقین را پربارتر و کاملتر کرده است و نشان میدهد که پیامبر، با کسانی در بخش پشتکوه و نیریز مراوده داشته است.
به جز مکتوبات نبیالسارقین، سید صبغةالله، کاغذها یا نسخههای خطی دیگری هم در دست داشته است که یکی از آنها کاغذی بوده حاوی اشعار پدربزرگ یا نیای ما و زندهیاد متن آنها را به من سپرد.
حدود چهل سال پیش، سالهای ۱۳۵۹- ۱۳۶۰ دوست نازنین من آقای محمد مقدمنیا فرهنگی بازنشسته، که براستی از نیکمردان روزگار ماست، در خیابان امام حسین، جنب منزل مرحوم صبغةالله، مغازهای داشت که گاه پیرمرد، شامگاهان و پسینگاهان پیش او میآمد و بر روی صندلیی کنار مغازه مینشست. آقای مقدمنیا از این رهگذر با خُلق و خوی و فضل و کمال زندهیاد اجلالی آشنایی یافته بود.
به گفتهی آقای مقدمنیا، سید صبغةالله شیفتهی مطالعه و بویژه مطالعهی آثار تاریخی بوده است و به آقای مقدمنیا توصیه مینموده که آثار تاریخی را به مطالعه درآورد.
سید صبغةالله که خاک بر او خوش باد، با کلامالله مجید آشنایی و ظاهراً آیات یا سورههایی از قرآن را در حافظهی قوی داشته است.
مسجد بازار (جامع صغیر) به مغازهی مزبور نزدیک بوده است؛ بنابراین در روزهایی که آیات قرآن به مناسبت بزرگداشت سومین یا چهلمین روز یا یکمین سال درگذشت اموات در مسجد تلاوت میشده، صدای قاری از بلندگو به گوش مرحوم اجلالی میرسیده است. آقای مقدمنیا میفرماید گاهی که قاری لفظی را غلط قرائت میکرد، مرحوم اجلالی میگفت درست این لفظ چنین است.
سید صبغةالله در آیین نگارش فارسی نیز دقتی و دستی داشته است هرچند که تا امروز هیچ نوشتهای از آن مرحوم به نظر من نیامده است. به گفتهی آقای مقدمنیا، گاه که فرزندان سید صبغةالله برای او نامهای میفرستادند، آن مرحوم بر اغلاط نگارشی آنها، انگشت مینهاده و صورت درست آنها را باز مینموده است.
باری در حدود سالهای ۵۹-۶۰ که دانشگاهها تعطیل بود، من بعضی پسینها پیش دوست دیرینم آقای مقدمنیا که هممحلهای و همدبیرستانی نیز بودیم به در مغازه میرفتم تا اندکی از دلتنگیهای سرشار خود را در جویبار لحظهها تهی کنم. مرحوم اجلالی بارها مرا در آنجا دیده بود. روزی آن مرحوم از آقای مقدمنیا پرسیده بود که این جوان که گاهی پیش تو میآید کیست؟ و محمد مرا کاملاً معرفی کرده بود.
شامگاهانی کنار مغازه ایستاده بودم. پیرمرد از منزلشان بیرون آمد و بر صندلی کنار مغازه نشست. سلامش کردم. جواب داد و مشتاقانه نگاهی گرم و سرشار از صمیمیت به من انداخت و مهربانانه گفت: پسر علی آقایِ مراد هستی؟ گفتم: بلی. گفت: همین جا باش تا برگردم.
شتابان به منزل رفت و پس از دقایقی با کاغذی در دست برگشت. کاغذ را به من سپرد و فرمود این اشعار را پدربزرگ یا یکی از نیاکان تو سروده است، یادم نمیآید که کدام را گفت.
ذوقکنان به خانهامان در محله شادخانه برگشتم و اشعار را یادداشت کردم. دریغا که دستخط مرحوم اجلالی در گذر شتابناک ایام، از دست من به در رفت، اما خوشبختانه متن اشعار پیش من باقی است. اکنون که خاطرهی آن روزها و آن پسینها و آن نگاه نافذ و گرم و صمیمیتآمیز پیرمرد در جانم روشن شده است، با درود و فاتحه بر روان پرجلال اجلالی، آن اشعار را که محتوای انسانی دارند، در اینجا نقل میکنم.
سعادت
هر آنکس که اهل سعادت بود
سعادت نشان از سه عادت بود
سخا و جوانمردی و راستی
همین هر سه عادت سعادت بود
****
دشمن و دوست
با دشمن و دوست فعل نیکو نیکوست
کی بد کند آنکه عادتش نیکیخوست
با دوست چو بد کنی شود دشمن تو
با دشمن اگر نیک کنی گردد دوست
منبع:
باستانی پاریزی، ابراهیم (۱۳۸۴) پیغمبر دزدان، چاپ هفدهم، تهران: نشر علم
شمس، محمدجواد (۱۳۷۹) تاریخ و فرهنگ نیریز، نیریز، مجتمع فرهنگی هنری کوثر
کارمندان اداره مالیه (دارایی) نیریز / سال ۱۳۴۲ یا ۴۳ خورشیدی/ مکان: ساختمان اداره در منزل فاتح
نشسته از راست: ۱- زندهیاد میرزا حسین دیانت ۲-زندهیاد سید احمدفاطمی ۳-زندهیاد سید صبغةاله اجلالی ۴-زندهیاد محمد ارغوان (رئیس دارایی- اهل لار) ۵-زندهیاد مسعود بزرگی ۶-زندهیاد فهیمی (رئیس دخانیات - اهل استان کرمان) ۷-زندهیاد امیر عابدی
ایستاده از راست: ۱- زندهیاد محمدپناهبرخدا ۲-زندهیادسید مصفی علوی ۳-زندهیاد محمد مرحمتی (پلیسدارایی) ۴- ناشناس ۵-زندهیاد سید نصراله طباطبایی ۶-زندهیاد حسنی (پلیس اداره قند و شکر- اهل اراک) ۷- زندهیاد اکبر نریمان
با تشکر از جناب آقای کریم حائم کارمند بازنشسته اداره دارایی نیریز که در شناسایی افراد حاضر در عکس ما را یاری کردند و همچنین سرکار خانم دیانت که عکس را در اختیار ما قرار دادند.
استاد باستانی پاریزی در کتاب پیغمبر دزدان از ایشان و فرزندان ایشان به نیکی یاد کرده است. که این نشان از احترامی بوده است که استاد برای ایشان قائل بودند.