تعداد بازدید: ۸۴
کد خبر: ۱۵۶۱۵
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۱ - ۰۷:۰۸ - 2023 08 January

محمدعلی جمال‌زاده
زاده‌ ۲۳ دی ۱۲۷۰ خورشیدی در اصفهان، نویسنده و مترجم معاصر.

حدود دوازده سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد.آنجا با ابراهیم پورداوود و مهدی ملک‌زاده فرزند ملک‌المتکلمین چندین سال هم‌دوره بود. در سال ۱۹۱۰ میلادی تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. سید محمدعلی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود. پس از آن از دانشگاه شهر دیژون فرانسه دیپلم حقوق گرفت.

نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در برلین منتشر ساخت و در سال ۱۹۶۵ میلادی نامزد جایزه‌ نوبل ادبیات شد. وی همچنین در سال ۱۹۶۹ نیز در یک قدمی جایزه بود.

داستان‌های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و پر از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه است.

او را پیشتاز قصّه‌نویسی معاصر، پدر داستان کوتاه در زبان فارسی و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی می‌دانند.

محمدعلی جمال‌زاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی می‌دانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شده‌، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه‌ی غربی می‌شمارند.

وی در سال ۱۳۷۶ خورشیدی در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو سوئیس درگذشت.

بنا بر نوشته ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامه‌ها، دستنوشته‌ها و عکس‌های وی در خانه‌اش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شد.

-  گفت: دیوانگی شاخ و دُم ندارد. وقتی آدم با آدم‌های دیگر شباهت نداشته باشد، دیوانه محسوب می‌گردد.
گفتم: اگر همه‌ی مردم دیوانه بودند، تا حالا همدیگر را خورده بودند!

گفت: نکته همین جاست که آفت عالم و بلای جان بنی‌آدم همیشه نیم‌عقلا و نیم دیوانگان بوده‌اند، واِلا از آدم تمام عاقل و تمام دیوانه، هرگز سرِ سوزنی آزار نمی‌رسد.
*****

- هیچ جای دنیا تر و خشک را مثل ایران با هم نمی‌سوزانند.
*****

- خداوند اگر به کسی نعمت شارلاتانی و چاخانی و وقاحت داده باشد، در این مرز و بوم نانش تو روغن است و روی سبیل قیصر نقاره می زند. تا این قماش اشخاص تاج سر ما هستند رنگ رستگاری را نخواهیم دید.
*****

  • امروز در عهد و دوره‌ای زندگی نمی‌کنیم که بتوانیم درِ خانه خود را به روی بیگانگان ببندیم و بگوییم: «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان». احتیاج مبرم به خیرشان داریم و باید پیه شرشان را هم به بدنمان بمالیم.

 

در یک قدمینوبل ادبیات

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها