اخیراً پایگاه خبری عصر ایران از قول آقای عزتا... ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نوشته است: «در مورد خیلیهایی که در این اغتشاشات دستگیر شدند با بازجوی اصلی آنها صحبت کردم، آن فرد گفت من یک عمر از آدمهای درشت سیاسی بازجویی کردم و این چند روز چند صد نفر از افراد را بازجویی کردم و این سختترین بازجویی من بود زیرا نه من میفهمم آنها چه میگویند و نه آنها میفهمند من چه میگویم!»
این نقل قول یک مقام حکومتی که در گذشته هم ده سال ریاست رادیو و تلویزیون ایران را عهدهدار بوده بیانگر یک شکاف نسلی است.
نسل چهارم انقلاب اسلامی با نسلهای اول و دوم. تغییرات شتابان جهانی، فرایند جهانی شدن، تغییرات داخلی کشور، بالا رفتن سطح تحصیلات، رفت و آمد با دیگر کشورها، شروع عصر انفجار اطلاعات و ورود دنیای مدرن به دنیای هنوز ناشناخته فرامدرن (پُست مدرن)، تکنولوژی دیجیتال، اختراع هوش مصنوعی و دنیای مجازی و... همه و همه عوامل تغییرات شتابانی هستند که دنیا با آن روبروست. کشور ما هم به عنوان عضوی از کره خاکی مصون از این تغییرات نیست.
هرچند فلاسفه تغییر و حرکت را یک اصل حاکم بر هستی می دانند اما شتاب تغییر و حرکت بسیار بسیار زیاد شده است این تغییرات همه چیز و همه جا را در مینوردد: فرهنگ را به ویژه ارزشها را، هنجارها را، آداب، رسوم و سنتها را، دیدگاهها و بینشهارا، نوع و روش تولید علم را، نگاه انسان به خودش و جهان را. موج شتابان رشد دانش فنی و به دنبال آن تغییر در مشاغل، سبک زندگی، دیدگاهها، نهادهای اجتماعی و ... همهگیر است.
یکی از پیامدهای جامعهشناختی تغییرات بالا، فاصله افتادن بین نسل پدران با فرزندان است که البته شتاب تغییرات آنقدر زیاد شده که باید گفت شکاف بین نسلها به شکاف بین گروههای سنی تبدیل شده است. در دانش جمعیت شناسی گروه سنی را پنج ساله در نظر میگیرند اما اگر به تسامح گروه سنی را ده ساله در نظر بگیریم، تغییرات نسلی ده ساله به وضوح قابل لمس است. الان در جامعه خودمان نگاه کنید به طرز پوشش، نحوه صحبت کردن، تکیه کلامها، نگاه به خانواده، ازدواج، فرزنددار شدن، شغل، درآمد، نحوه زندگی، ساعات خواب، ساعات کار و مقایسه کنید 40 سالهها را با ۳۰ سالهها، ۳۰ سالهها را با ۲۰ سالهها، ۲۵ سالهها را با ۱۵ سالهها. هرچه پایینتر میآییم شتاب تغییر را بیشتر حس میکنیم. به همین لحاظ آقای جعفر محمدی سردبیر سایت عصر ایران در تشریح و تحلیل اظهار نظر آقای ضرغامی نوشته است: «واقعیت این است که هرچه از ابتدای انقلاب و پیدایش جمهوری اسلامی فاصله گرفتهایم بین مردم و مسئولان چنان فاصله افتاده است که امروزه حتی زبان یکدیگر را هم متوجه نمیشوند و اگر مطلق انگاری نکنیم باید تصریح کنیم که این گزاره درباره بخش بزرگی از مردم صادق است و به ویژه درباره جوانترها. به مسئولان کشور نگاه کنید و به عموم مردم عادی؛ مثلاً مجلس شورای اسلامی را در نظر بگیرید -که باید بازتابی از کل جامعه ایران باشد- چهرهها و طرز حرف زدن و لباس پوشیدن و دنیای فکریشان نیز با اکثریت مردم ایران یکی نیست یا خطبههای نمازجمعه اکثر خطیبان را گوش کنید، چقدر به ادبیات عموم مردم و دغدههای واقعی آنها نزدیک هستند؟ سخنرانیها و مصاحبههای مسئولان چه؟ برنامههای رسمی صدا و سیما چطور؟ مقالات و تحلیلهای رسانهای رسانههای حکومتی چه؟»
ایشان عدم درک متقابل راتا آنجا دانسته که نگاشته است: «گو اینکه مردم ایران در سیارهای و اینان در سیارهای دیگر زندگی میکنند و به اذعان دوست بازجوی آقای ضرغامی زبان هم را هم نمیفهمند.» به زعم ایشان راهکار این است که مدیران کشور حفظ نظام را به حفظ مسئولان تعبیر نکنند و دست به تغییرات گسترده ترکیب حکمرانان بزنند: « حفظ اصل نظام که این روزها بسیار درباره آن سخن گفته میشود، با تغییرات گسترده در ترکیب حکمرانان حاصل می شود؛ تغییراتی که از دل رأی و انتخاب مردم حاصل میشود: تغییراتی برای رسیدن به فهم مشترک.»
شاد و سالم و موفق باشید