کتابخانه از آن جاهایی است که هر مراجعهکنندهای در آن میبینی، ناخودآگاه حس احترام به او در تو برانگیخته میشود. میخواهد دانشآموز باشد یا دانشجو، کودک یا بزرگسال، زن یا مرد.
جامعه ما اگرچه روز به روز بیشتر اسیرِ عددِ موجودی حساب بانکی و بلندتر شدن شاسیهای ماشین و رنگارنگتر شدن خانهها میشود، اما هنوز اهل مطالعه و کتاب جایگاهِ در خورِ تحسینی در بین مردم دارند. هرچند به طنزی تلخ، اینها دیگر برای کسی آب و نان نمیشود.
در نیریزِ ما بنیادگذاری کتابخانه به دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و با پایمردی زندهیاد محمدحسن رجبی (رحمت خدا بر او باد) بر میگردد. او که کتابخانه عمومی نیریز را در یک ساختمان استیجاری در طبقه دوم فروشگاه جناب آقای حاج عوض صحراگرد و در نزدیکی کوچه مشمهدی (زندهیاد حاج مهدی شریعتمداری) راه انداخت و با تمام وجود تا واپسین روزهای حیات برای کتابخانههای عمومی عشق ورزید و رنج کشید و حتی به مقام کشوری نیز رسید.
امروز کتابدارانِ شریفِ نیریز راهِ او را پی میگیرند و انصافاً عاشقانه در این راه طیِطریق میکنند. نگارنده بارها از نزدیک شاهد کارهای خارج از وظیفهی سازمانیِ آنان بوده و شنیده که چگونه افراد و بویژه کودکان را نفر به نفر به عضویت در کتابخانه تشویق میکنند و برای رساندنِ یک کتابِ کمیاب به اهلش، چه تلاشها دارند.
یکی از نمونههای پرشمار، همین برگزاری نشست هفتگی ناشنوایان نیریز است که با عشقِ پاکِ کتابدار محترم سرکار خانم دردانه جریان دارد و به نورِ امید برای این عزیزانِ پاکدل تبدیل شده است که گزارش آن را در همین شماره میخوانید.
از این زیباییها که بگذریم، اما قصهی تکراریِ کمبود بودجه و امکانات و سیاستهای نادرستِ از بالا، به این نهاد مقدس تنه میزند و این مجموعه را در دستیابی به اهداف به زحمت میاندازد.
اکنون شهرستان نیریز دارای چهار کتابخانه نهادی شامل: زندهیاد رجبی، کوثرنور، احمد نیریزی، و مشکان؛ و همچنین ۴ کتابخانه مشارکتی شامل: امام صادق، هلالاحمر، زندان، و آلیاسین است. در شهرستانِ همسایه ما بختگان نیز دو کتابخانه نهادی آبادهطشک و خواجه جمالی فعال هستند.
این کتابخانهها با مشکلات زیادی روبرو هستند از جمله: محدودیت شدید فضا، کمبود ساختمان، کمبود بودجه و تجهیزات، نبود منابع و کتابهای بهروز و مورد نیاز، نبود کتابخانه در بیشتر مناطق روستایی پرجمعیت و ...
نگارنده بارها پیش آمده که به یک کتاب معتبر نیاز پیدا کرده و آن را در کتابخانههای نیریز و حتی گاهی استان نیز نیافته.
این که این مقاله بخواهد از مسئولان توقع حمایت و تخصیص اعتبار داشته باشد، به دور از واقعیت است؛ چه این که شوربختانه به نظر میرسد فرهنگ، آن هم کتاب در اولویتهای آخرِ اهمیت برای مسئولان است و حتی در فهرست بلندبالای اولویتها نیز جایی ندارد.
برای نمونه سال گذشته مجوز راهاندازی کتابخانه سیار در نیریز و ۵ شهر دیگر فارس صادر شد و قرار بود هر شهرستان ۱۰۰ میلیون تومان پول تأمین کند تا خودرو و امکانات به آن داده شود.
نگارنده شاهد بود که مسئول محترم اداره کتابخانههای عمومی نیریز جناب آقای عابدیننژاد چه تلاشها که نکرد و به چه کسانی که رو نینداخت تا این ۱۰۰ میلیون تومان اعتبار تأمین شود از جمله نماینده، فرماندار، فولاد و غیره! ولی علیرغم وعدههای تکراری، در مهلت تعیین شده کار به انجام نرسید و یک فرصت خوب از شهرستان گرفته شد. کتابخانهای که میتوانست کتاب را به دورافتادهترین روستاهای محروم برساند و چه از این بهتر میتوانست باشد؟ و چه از این بدتر که نشد؟!
اما این انتظار وجود دارد که خودِ ما مردم اگر میخواهیم وقف کنیم، اگر بنا داریم کار خیری انجام دهیم، کتابخانه میتواند جایی برای کارهای ماندگار و باقیات صالحات باشد.
به یاد داشته باشیم که یک کتابخانه کوچک در روستا، یک میزِ بیشتر برای مطالعه، و حتی یک کتاب، گاهی میتواند یک فرد و یا حتی یک جامعه را به کمال برساند و از نابودی نجات دهد.
چنین باد