عمه سهیلا
مشتری زنگ زده میگه: دخترم را میفرستم حسابم را تسویه کنید. آخه میخوایم بریم مسافرت نمیخوام زیر دین باشم !
دخترش آمد و حساب را تسویه کرد بعدش کلی جنس خرید و گفت: بزن به حساب مامانم!
*****
مشتری خیاطی آمده میگه: پاچه شلوار را کوتاه کنید چند میگیرید؟
میگم: ده تومن .
شلوار را آورد و پاچهاش را کوتاه کردم بیست تومان داد و گفت: درست حساب کردم؟ هر پاچه ده تومن ؟
میگم: درسته جانم!
پول را گرفتم و گفتم خدا بده برکت !!
ولی عجب هوش و ذکاوتی داشت!
*****
تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم که خانمی آمد و رو به جمع گفت: ببخشید کتابخانه کجاست ؟
هیچ کس چیزی نگفت!
چند دقیقه بعد مردی آمد و پرسید: مرغ کوپنی کجا میدن؟
همه با هم نشانی مرغفروشی کنار کتابخانه را به او دادند!!
سهیلا زینلی از شیراز
نظر شما