
او را به مردمداری و نیکنفسی میشناسند. کسی که صدایی رسا داشته و نوحههای قدیمی را به زیبایی میخوانده و مردم علاقه زیادی به نوحهخوانی او داشتهاند. متأسفانه تاکنون هیچ صدای ضبط شدهای از او یافت نشده و ما امروز فقط خاطرات قدیمیها را میشنویم.
به بهانه ماه محرم از خانواده آن زندهیاد خواستیم خاطرات و داشتههای ذهنی خود را برای ما بنویسند که دو متن از فرزندان آن مرحوم یعنی شاپور و داوود توکلی به دست ما رسیده است. با تشکر از جناب آقای محمد مهدی توکل که هماهنگیهای لازم را انجام دادند.
پدرم حاج حسین توکلی متولد پانزدهم حوت (اسفند) ۱۲۷۶ خورشیدی در نیریز و صاحب ۱۳ فرزند بود که بنده (علیاصغر معروف به شاپور) نهمین فرزند او هستم. بزرگترین و اولین فرزند او مرحوم محمود توکلی و کوچکترین آن محمدعلی توکلی معروف به ناصر است.
از سیزده فرزند فعلاً سه نفر باقی ماندهایم که میرزا داوود، بنده و محمدعلی در قید حیات هستیم و هر سه نفر بازنشسته میباشیم.
تا آنجا که خاطرم هست مرحوم پدر مردی خود ساخته بود و تا آنجا که میتوانست به مردم خدمت میکرد. صدایی خوش داشت و آواز را در حد خودش به خوبی میخواند بویژه در دستگاه چهارگاه اشعار خسرو و شیرین سروده مرحوم شعله نیریزی را با صوت جالب و سوزناکی میخواند و همه دوستان و شنوندگان از آن لذت میبردند.
در ایام محرم و صفر به نوحهخوانی و ذکر مصیبت میپرداخت و مرثیهخوانی میکرد و از سوز صدایش همه به گریه میافتادند؛ به همین جهت شبهایی که او نوحهخوانی میکرد مردم بیشتر جمع میشدند. فکر میکنم در انتخاب اشعار برای نوحه و مرثیه از سرودههای محتشم کاشانی و مشابه استفاده میکرد.
وی توفیق سفر به کربلا و مشهد را یافته بود. یک بار هم برای انجام مناسک حج به مکه معظمه مشرف شد. سفر حج او در سال 1354 هنگامی بود که خیمههای حجاج در عربستان آتش گرفت و تلفات زیادی به بار آمد ولی ایشان جان سالم به در بردند.
نام پدرش خدارحم و مادرش مریم بود. از زندگی مرحوم خدا رحم اطلاعی ندارم ولی مادرش را که بیبی ما محسوب میشد دیده بودم. آن مرحومه پیرزنی نمازخوان بود که عادت داشت در تمام طول سال نماز صبح خود را حتماً در مسجد جامع کبیر که به منزل ما نزدیک بود به جا آورد. لذا هر روز در حدود ساعت ۴ بامداد در هوای کاملاً تاریک و ترسناک زمستان و تابستان یک چراغ موشی به دست میگرفت و روانه مسجد میشد تا در شبستان مسجد به عبادت بپردازد. او در منزل گردی از مواد کوهی مانند انزروت تهیه میکرد و به مداوای بعضی افراد که چشم درد داشتند میپرداخت و عجیب بود که اکثراً هم این طبابت وی نتیجهبخش بود.
آن مرحومه خواهر کربلایی علیاصغر نصرتی بود که در نزدیکی مسجد چنارشاهی مغازه داشت و پدرم اغلب انجیر و بادامهای کوه و انجیرستان و باغ نزدیک منزلمان را به او و بعدها به پسرش محمد نصرتی میداد تا برایش به فروش برسانند بنابراین یک منبع درآمد پدرم همین محصولات کوه و باغ بود.
همانطور که گفتم علاوه بر انجام مراسم نوحه و مرثیهخوانی در مجالس و محافل خانوادگی و دوستانه، ترانههای محلی را با ریتمهای اصیل هم میخواند و دف یا دایره یا داریه را هم بخوبی مینواخت.
متأسفانه بنده هیچ نسخهای از نوحه و مرثیههایی که در مراسم عزاداری محرم و یا ۲۱ رمضان میخواند ندارم و نمیدانم دفاتر مربوط به این نوحهها نزد چه کسی میباشد.
با وجود این که تحصیلات مدرسهای نداشت خط بسیار خوب و اطلاعات کافی در نوشتن عریضه و شکایات برای مردم داشت به طوری که اغلب جهت نوشتن شکایات و مکاتبات اداری به او مراجعه میکردند.
وی به عنوان معتمد محل مورد توجه دستگاههای دولتی بود و اغلب برای سربازگیری و بعضی امور دولتی از او مشورت میشد.
مرحوم یک کتاب شاهنامه قدیمی بسیار بزرگ داشت که اغلب برای ما و دیگران میخواند ولی به علت اینکه در نگهداری آن دقتی به عمل نیامده بود از سرنوشت آن کتاب ذیقیمت و بعضی کتب دیگر و نسخههای نوحهخوانی ایشان اطلاعی ندارم.
مردی بود بسیار خونسرد که کمتر عصبانی میشد ولی اگر خطایی هم از ما فرزندان سر میزد نگاهی غضبآلود به ما میکرد و ما حساب کار خود را میکردیم و همین نگاه برای تنبیه ما کافی بود.
تجمع عزاداران حسینی در کاروانسرای سروی نیریز / عاشورای سال 1337 خورشیدی (64 سال پیش )
عکس از آرشیو شخصی جناب آقای دکتر ایرج حقشناس
روانشاد حاج حسین توکلی در تمام ماههای رمضان روزه را ترک نمیکرد و سحرهای ماه مبارک با صوتِ خوش مناجات میخواند و این کار را در منزل انجام میداد و برای اینکه همسایگان و اهالی محل از مناجات او بهره کافی ببرند علاوه بر دو بلندگو که در دو جهت مخالف پشتبام قرار داده بود، فاصله بین مناره مسجد جامع و منزل را از طریق دیوارهای باغ سیمکشی کرده بودند و بلندگوی بزرگی روی مناره و نیز بالای ایوان کوچک مسجد قرارداده بودند. میکروفون مربوطه هم در اتاق منزل قرار داشت و ایشان از درون منزل مناجات را با صوت بلند میخواند و صدا از طریق بلندگوی نصب شده روی گلدسته و ایوان مسجد به اطراف پخش میشد. از همین میکروفون مرحوم برادرم میرزا علیاکبر هم به هنگام ظهر و مغرب گهگاهی اذان میگفت. البته فاصله منزل ما تا مسجد نسبتاً زیاد بود ولی دردل شب صدا به خوبی به اطراف میرسید.
علاوه بر اینکه پدرم حاج حسین ده شب اول محرم با حضور در مسجد نو و یا در مدرسه علمیه وسط محله به مراسم نوحهخوانی میپرداخت، مرحوم برادر بزرگم میرزا محمود هم با صدای خوبی که داشت به کمک او نوحهخوانی میکرد.
در روز عاشورا حاج حسین روی نخل بزرگی که در مسجد نو تزئین شده بود قرار میگرفت و مردم نخل را در حالی که او بالای آن بود بلند کرده و بر روی شانههای خود میگذاشتند و صبح و عصر عاشورا از مسجد تا بازار حمل میکردند و او در بالا نوحه و یا مرثیه میخواند. مردم هم در پشت سر نخل در حال حرکت سینه میزدند و معمولاً در بازار و در محوطه کاروانسرای سروی که محل تجمع تمام دستجات سینهزن بازار و محلهی سادات و غیره بود حاضر میشدند و در آنجا مرحوم پدرم یا برادرم محمود نوحه میخواندند و تمام گروهها همکاری میکردند و سینهزنی میکردند. البته در جلو دستجات سینهزن گروه زنجیرزنان هم همیشه در حرکت بودند.
این مراسم همه ساله انجام میشد و حتی در فصل زمستان و در حین بارش برف و باران هم قطع نمیشد.
در نزدیکی بین محله و بازار در سمت مغرب در مسیر آرامگاه خواجه احمد انصاری قلعهای بود به نام محمود خان که اهالی قلعه دسته سینهزن داشتند و دسته سینهزن محله (امام مهدی) گاهی ضمن سینه زدن به آنجا میرفتند و یا آنها در روز عاشورا به محله آمده به گروه سینهزن محله ملحق میشدند و با هم به بازار میرفتند. یکی دو بار هم یادم هست دسته سینهزن از محله تا قلعه خواجه واقع در نزدیکی آسیاب خبار را طی کردند و با اهالی آنجا هماهنگ شدند.
علاوه بر این، یک دسته سینهزنی هم از محله آبادزردشت به دسته محله افزوده میشد و تا بازار آنها را همراهی میکردند.
روان همگی شاد باد و خدا تمام رفتگان و خَیّرین آن زمان و این زمان را بیامرزد.
علی اصغر ( شاپور) توکلی
*****
مرحوم پدرم حاج حسین به خاطر حسن نیتی که داشت مورد احترام همشهریان بود. یادم میآید که در انتخابات مجلس مردم به همان کسی رأی میدادند که مورد قبول پدرم بود. در حقیقت معتمد محل بود. حتی اختلافاتی که بین بعضی افراد پیش میآمد به نحو شایستهای رفع میکرد که سروکارشان به کلانتری نکشد. ما هرگز ندیدیم با کسی دعوا کند. اگر شخصی هم به ندرت او را ناراحت میکرد، در آن لحظه هیچ عکسالعملی نشان نمیداد. همین خصوصیات باعث میشد که طرف عذرخواهی کند. مرحوم حاج حسین مردی خوش برخورد بود و صدای دلنشینی داشت. انواع آوازها را میشناخت و خود با صدای رسا میخواند. او ارادهای قوی داشت.
داوود توکلی