تعداد بازدید: ۳۴۶
کد خبر: ۱۴۲۱۸
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۲۴ - 2022 31 July
نویسنده : ماجراهای من و بی‌بی

آماده‌ی رفتن به خیابان بودم که بی‌بی جلویم سبز شد...

- کجااااااااا؟

- دارم میرم خیابون دیگه بی‌بی. گفتم که بهتون.

هااااااا، گفتی، ولی نگفتی خو با ای سر و وضع...

نگاهی به سراپایم انداختم...

- لباسم ناجوره بی‌بی؟

- نع!

- شلوارم کوتاس؟

- نع!

- شالم زیادی عقبه؟

- نع!

- جوراب نپوشیدم؟

- نع!

- زیادی آرایش دارم؟

- نع!

- وا! خب پس چیه بی‌بی؟ چشه سر و وضعم؟

- او چی چیه گذوشتی رو چشات؟

- چی بی‌بی؟

- هی که زدی رو چیشات!

- وا! ینی چی بی‌بی؟ عینکه دیگه، عینک آفتابی.

- تو بیخود کردی عُینک دودی زدی رو چیشات، من جُواب ننه بواته چی‌چی بدم؟ چیطو تو چیشاشون نیگا کنم؟ چیطو بگم گلابی با عُینک دودی رفته بازار؟ ها؟ 

- وا، بی‌بی اینا چه حرفیه می‌زنین؟ مگه کار خلاف شرع کردم؟ تو این آفتاب عینک زدم که چشام اذیت نشه. کجای این کار اشکال داره آخه؟

- اشکالُش اینجاهه که زدی بری که خودتو نشون بدی...

- ای بابا این حرفا چیه بی‌بی؟ گذشت اون موقعی که مردم برا جلب توجه عینک آفتابی میزدن. الان عینک آفتابی یه چیز عادیه دیگه. تو رو خدا گیر ندین بی‌بی. اصلاً میدونین من همین عینکو چن خریدم؟ 650 تومن. بذارین ازش استفاده کنم دیگه.

بی‌بی نگاهی به من کرد...

- چن؟

- 650 تومن بی‌بی.

عینک را زد به چشمانش...

- ووووی ای خو همه جا سیا شد....

- برا تو آفتابه بی‌بی این.

- میفمم، خر خو نیسم.

- بله بی‌بی، ببخشید.

- حالا رو من میا؟

- چی بگم بی‌بی؟ خوبه که.

- نپه بری من، دسُت درد نکنه.

- وا! چی‌چی برا شما بی‌بی؟ البته قابلی  نداره‌ها، ولی خب من چشام اذیت میشه واقعاً بی‌بی.

- گورسیا که اذیت میشه! ای دیه بری من!

- ای بابا، بی‌بی بدین من یکی براتون میخرم.

- بگو به حضرت عباس!

- میخرم بی‌بی. والا می‌خرم.

- هی حالا رفتی می‌سونی؟

- بله بی‌بی میگیرم چشم...

بی‌بی عینک را داد دستم و خودش را کشید کنار...

نرسیده به در خانه، صدایم زد.

- گلااااااااب....

- بله بی‌بی؟

- نری اَ هی عُینکِی بیس تومنی درِ پاساج یکتا بُسونی بییِه!!

گلابتون

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها