گفتم: هیچ دقت کردی ما به یه دردی دچار شدیم که هیشکی تا حالا بهش دچار نشده؟
گفت: درد؟ درد که کم نداریم. ما کلاً آدمای دردکشیدهای هستیم؛ منظورت کدومش هست؟
گفتم: این از اون دردا نیست. این دردیه که اول دردت نمییاد؛ یعنی اصلاً حالیت نمیشه. ولی دقت که کنی یواش یواش دردت میاد!
گفت: بیشتر راهنمایی کن.
گفتم: این درد مخصوص نیریزه.
گفت: تو جیب جا میشه؟
گفتم: بابا دارم جدی میگم. هرچه سریعتر باید مردم رو آگاه کنیم. خیلی خطرناکه! تو نمیدونی!
گفت: منظورت که ایدز نیست؟
بعد ادامه داد: نه! گفتی فقط تو نیریز پیدا میشه! بابا ما رو کشتی بگو دیگه!
گفتم: جدیداً شنیدی میخوان شهرداری رو جابهجا کنن یه جای دیگهای بسازن؟
گفت: آره. حتی یکی از روزنومهها نظرسنجی زده بود. خب حالا این چه دردی داره؟
گفتم: اگه خوب خبرا رو خونده باشی، دردش رو متوجه میشی.
گفت: من که نمیدونم تو چی میگی. به نظرم قرصات رو نخوردی قاط زدی.
گفتم: بابا تو دیگه خیلی از قضیه پَرتی حالیت نیست.
گفت: خب آقای حواسجمعِ تحلیلگرِ متفکر! شما بفرما تا ما هم یاد بگیریم.
گفتم: شنیدی که روی محل ساخت شهرداری بین شورا و شهردار و مردم و کوچیک و بزرگ اختلاف نظر وجود داره؟ یه عدهای میگن شهرداری جدید رو اینجا بسازیم یه عدهای میگن نه، اینجا خوب نیست اونجا بسازیم. یه عدهای میگن اصلاً نسازیم. یه عده چهارمی هم میگن همین ساختمون قدیمی رو بکوبیم دوباره بسازیم. یعنی بر سر زمین ساخت شهرداری اختلاف نظر پیدا شده.
گفت: خب کجای این اشکال داره؟ این که درد نیست. بالاخره یه جایی میسازن دیگه.
گفتم: بله. اگه همین یکی بود که درد نداشت.
گفت: مگه بازم داشتیم؟
گفتم: یادته سر این که فولاد رو کجا بسازن کلی دعوا شد؟
گفت: آره.
گفتم: یادته سر این که بیمارستان رو کجا بسازن کلی دعوا شد؟
گفت: آره.
گفتم: یعنی ما هرچیزی میخوایم بسازیم، اول نمیدونیم کجا بسازیم. بعد که زمینش پیدا میشه همه مخالفت میکنن. بعد چند گروه میشن. خلاصه نهایتاً یه جایی که هیشکی فکرش رو هم نمیکرد ساخته میشه.
گفت: عجب!!
گفتم:حالا اینا پروژههای بزرگه. ما تو پروژههای کوچیک هم مشکل داریم.
گفت: مثلاً چی؟
گفتم: حتی برای ساخت دبلیو سی هم زمین پیدا نمیکنیم. البته اگه هم پیدا کنیم یه عدهای میگن اینجا بساز اونجا نساز.
گفت: داره یواش یواش یه دردی تو جونم میپیچه. الان احساس میکنم استخوان لگن خاصره ماتحتم درد می کنه.
امضاء: قُل مراد