چندی پیش به دلیل بیماریِ یکی از نزدیکان چند روزی میهمان یک بیمارستان دولتی مطرح در شیراز بودیم.
نام بیمارستانهای دولتی در ذهن ما معمولاً با شلوغی و بینظمی و کیفیت پایین خدمات عجین است. اما این ذهنیت از همان روزهای نخستینِ حضور در بیمارستان دگرگون شد.
رسیدگیهای دائم، حساسیت پرسنل بویژه خدماتی به رفع کمبودها، غذاهای با کیفیت، تعویض روزانه ملحفهها، تأکید بر حفظ نظم اتاقهای بستری و دیگر اقداماتی که برای اولین بار با آن مواجه میشدی. بویژه در آن بیمارستان که از شلوغیها و بینظمیهای آن حکایتها نقل میکنند.
برای نمونه هر صبح با وسواس زیاد پمپهای مواد ضدعفونی دست و همچنین مخازن مایع دستشویی پر میشد. نظافت اتاقها بطور مرتب انجام میگرفت. بیمار حق انتخاب غذا داشت. کیفیت غذا بالا بود. صبحانه نان تازه داشت. ملحفه تخت با اصرار زیاد و حتی باوجود مخالفت بیمار تعویض میشد. حیاط بیمارستان تمیز بود. سطلهای زباله دائم خالی میشد. پرستاران بطور منظم به وضعیت بیمار رسیدگی میکردند (هرچند این حس مسئولیت پرستاران شریف همیشگی است).
چنین شرایطی را قبلاً و حتی با کیفیتی پایینتر در بیمارستانهای خصوصی دیده بودم.
روز دوم یکی از دوستان برای احوالپرسی تماس گرفت.
وقتی شرایط عالی بیمارستان را شنید گفت اتفاقاً بد نیست برای عمل همسرم به همان بیمارستان بیاییم.
صبح روز سوم در حالی که تجربه خوشایند چنین نظمی داشت برایمان عادی میشد، از پرسنل خدماتی خواستم پمپ ضدعفونی کننده دست را پر کنند. اما با کمال تعجب تا ظهر انجام نشد. قبلاً نوع غذای بیمار با انتخاب خودش بود اما ظهر بدون نظرخواهی غذا آوردند که از قضا کیفیت پایینی داشت. به تدریج در گوشه و کنار راهروها زبالهها به چشم آمد.
قرار بود عمل جراحی فردای آن روز انجام شود ولی به ما گفتند ممکن است چند روزی عقب بیفتد.
خلاصه به تدریج از خوابِ شیرینِ اصحابِ کهف بیدار شدیم و ذهن ما به تنظیمات قبل برگشت. برایمان سخت بود. علت را از یک نیروی خدماتی جویا شدم و او گفت: قرار بود بازرس بیاید. حالا دیگر آمدند و رفتند.
شاید بهتر بود آن نظم و تمیزی را تجربه نمیکردیم و چنین حس افسردگی به ما دست نمیداد.
خلاصه با بررسیهای چند جانبه تصمیم بر این شد تا هزینهها را به جان بخریم و بیمار را به یک بیمارستان خصوصی منتقل کنیم.
آنجا بطور ملموس فهمیدم که نظارت و بازرسی چه قدرتی دارد و این همه مشکلات کشور بیتردید حاصلِ نبود یا ضعف یا مشکل در نظارت و بازرسی است.
نظارت دو شکل دارد:
1- درونی (خود فرد از طریق وجدان یا اعتقادات)
2- بیرونی.
در نوعِ بیرونی، نظارت یا از بالا دست و توسط ناظران و بازرسان رسمی و سازمانهای مسئول انجام میگیرد و یا از پاییندست و توسط مردم .
وقتی نظارت به هر شکلی لنگ بزند، انحراف و فساد بوجود میآید حال چه یک سازمان باشد و چه یک کسب و کار شخصی یا شرکت بزرگ تجاری.
در سالهای اخیر نظارت از پایین و توسط مردم در حال شدیدتر شدن است که به واسطه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است و هر گوشی موبایل چون یک دوربین نظارتی در دست مردم عمل میکند و همین است که بالاترین مقامها را به زیر میکشد و مجبور به عذرخواهی میکند. مانند آنچه در ماجرای سیلی نماینده مجلس بر صورت پلیس راهور گذشت.
اما نظارت از بالا همچنان دچار ایرادات پایهای و ناکارآمدی است.
ما داستانهای بسیاری از امیرکبیر شنیدهایم که چگونه نزدیک به دو قرن پیش با ایجاد یک سیستم نظارتی دقیق و عاری از فساد (از بالا) توانست با فسادِ درون و بیرون دربار مبارزه کند و کارهای بزرگی به انجام برساند. داستانهایی که برای ما در این روزگار بیشتر به افسانه شبیه است.
*****
به هر روی بیمار را به بیمارستان خصوصی بردیم. گرچه آنجا هم ضعف مدیریت گاهی آزار دهنده بود.
روز آخر دوباره آن همشهری تماس گرفت و خبر داد که قرار است به زودی عازم شیراز و آن بیمارستان دولتی و آن مدینه فاضله بشود.
با خنده گفتم: نیا که هوا پس است.