از آن دست دخترهاییاست که تنها روی یک کار تمرکز نکرده و سعی میکند از همه توان خود برای رسیدن به اهدافش استفاده کند. بانوی خوشبرخورد و سرزندهای که شور و شوق صدایش وقتی از کار صحبت میکند، مشخص میکند نقطه پایان برای شروع کار جدید، برایش معنا ندارد. مسلط به سه زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی است و بعد ازکسب عناوین و مقامهای برتر در ورزش، تصمیم گرفت که دل از نیریز بکند و به امید پیشرفت بیشتر، دنبال رشتهای برود که زمان کودکی آرزویش را داشت؛ رشته تراشکاری، یک شغل مردانه، یک کار حرفهای و تخصصی.
اسماء فخاری، متولد شهریور 1368 خورشیدی و زاده نیریز است. مهندسی کشاورزی گرایش گل و گیاهان زینتی و کارشناسی حسابداری را گذرانده و هنر سفالگری را نزد استادش پدرش الیاس فخاری آموخته است.
تلاش پدر و علاقه مادرباعث انگیزشم شد
باورش این است؛ برای پیشرفت باید هدف داشت و در مسیر آن تلاش کرد. میگوید: «فرزند آخر خانواده هستم و وابستگی زیادی به پدرم دارم. همیشه و همه جا با او همراه بودم. از همان کودکی وقتی صدای صوت قرآن و بعد از آن صدای چرخ سفالگری در فضای خانهمان نواخته میشد، از همان وقتی که میدیدم پدرم با جوشکاری و در کنارش با هنر سفالگری و خلاقیت از آب و خاک برای خودش شغلی ایجاد کرده که با آن لقمه نان حلال سر سفره ما بگذارد، من هم تصمیم گرفتم فعال باشم؛ چه در زمینه آموزش، هنر و صنعت و چه در زمینه ورزش. از همان کودکی در کنار پدرم سفالگری و از مادرم پرورش گل را یاد گرفتم. در کلاسهای ورزشی رزمی رشتههای کاراته، کیک بوکسینگ و ووشو شرکت و مقامهای برتر را کسب کردم.»
پدر و مادر همیشه برایش الگو و مشوق بودند. آنها با پشتکار و علاقه خود، به او نشان دادند که همه چیز شدنی است؛ چه برسد به این که هدف هم داشته باشی: «13-12 سالم بود که همراه پدرم برای تعمیر کوره آجرپزی رفتم. از کارکردنش لذت میبردم و دوست داشتم این هنر را یاد بگیرم. وقتی پدرم علاقه من را دید، آموزشهای اولیه تراشکاری و کار با دریل و سنگ برقی را به من یاد داد. از همان زمان نوجوانی، پیش خودم گفتم که اسماء! تو باید روزی یک تراشکار شوی و از همین امروز باید تلاش کنی. درست است که شغل اصلی پدر من سفالگری است، شغلی که نسل به نسل به ما رسیده و همه خانواده من این هنر را دارند، اما من دوست داشتم علاوه بر هنر سفالگری، تراشکاری حرفهای را هم بیاموزم و از همان زمان به صورت جدی مشغول آموزش شدم.»
کار عیب و عار نیست
زمان میگذشت و او در کنار درسخواندن و ورزش، دوره آموزش پرورش قارچ را هم میگذراند: «دوست نداشتم زمانم محدود به یک کار باشد؛ دانشگاه میرفتم و در کنار تحصیل، مغازه گلفروشی در خیابان طالقانی برای خودم راه انداختم. یادم نمیرود وقتی که من به عنوان یک دختر ماشین عروس را تزئین میکردم، چقدر بعضیها با تعجب به من نگاه میکردند که یک دختر نصف شب تاجگل برای مراسم ترحیم و یا ماشین عروس آماده میکند. اما من کار و هنر را دوست داشتم و منعی در کار نمیدیدم. کار که عیب و عار نیست. یادم میآید سن و سال آنچنانی نداشتم که دوره آموزش قارچ را گذراندم و با کمک مادرم در گوشهای از منزل، قارچ خوراکی میکاشتیم و بین همسایگان، فامیل و بستگان میفروختیم.»
اولین تراشکار زن در کشور و استان هستم
هدفش مشخص بود، خانواده هم همهجوره با او بودند، پس راهی جز آموزش و رسیدن به خواسته و علاقهاش نداشت. چرا که شخص مسئولیتپذیری بود. به همین دلیل، در مدت کمی وارد بازار کار شد: « نوجوان بودم که پدرم چشمش آسیب دید و عمل کرد. از طرفی به خاطر کهولت سن، کمتر سمت تراشکاری میرفت و اگر نیاز به جوشکاری و تراشکاری داشت، از من میخواست که انجام بدهم. با توضیحات کاملش راهنماییام میکرد تا مبادا دچار اشتباه شوم. تا این که سال 1387 تصمیم گرفتم به صورت حرفهای دنبال آموزش تراشکاری بروم و الان حدود پنج سال است که به صورت حرفهای و با تجهیزات پیشرفته کار میکنم. فکر نمیکنم در استان و حتی کشور، کاری را که من انجام میدهم، هیچ زن دیگری انجام دهد. در فضای مجازی دختران زیادی به من پیام میدهند و از من درباره شغلم میپرسند؛ اما به خاطر نگاههای موجود در جامعه، سراغش نمیروند. به نظرم باید برای رسیدن به اهدافی که هیچ منع قانونی در مسیر رسیدن به آن وجود ندارد، مقابل برخی باورهای موجود ایستاد و تلاش کرد. به دلایلی نمیتوانم از محل کار و آشناییام با این حوزه کاری توضیح بدهم. فقط میتوانم بگویم من در اینجا کارهایی از جمله تراش حرفهای CNC را در کنار استادی متخصص و دلسوزکه مانند یک پدر به من تعهدکاری و مسئولیتپذیری را آموخت، انجام میدهم.»
چالشی به شیرینی توسعهبخشیدن
از همان ابتدا سعی کرد با جبههگیری در برابر کار زنان نسبت به مردان مقابله کند. به همین دلیل، از انجام و آموزش تراشکاری ترسی نداشت. برنامهنویسی، اپراتور دستگاه، کار با فرز و دریل، تیزکردن ابزار و همه کاری میکرد تا هم آموزش ببیند و هم کاری لنگ نماند: «شروع کار برایم یک چالش بود؛ باید سخت کار کرد و آموزش دید. برای یک کار صنعتی باید خلاق بود، علاقه و پشتکار داشت تا بتوان سختیهای شغل را پذیرفت و موفق شد. شغل من یک سکو است که باعث میشود در روزمرگیهایم گرفتار نشوم و در کنار آن، برنامههایم را در عرصههای دیگر پیش ببرم. انگیزه من از کار کردن در حرفه تراشکاری، در مرحله اول کسب درآمد برای رفاه حال خود و خانوادهام است و در مراحل بعدی، کمک به توسعه کشورم ایران. این توسعه به من انگیزه میدهد که عاشق شغل و تخصصم باشم و همیشه در بدترین شرایط باور کنم که میتوانم از پس هر مشکلی بربیایم. به بانوان شهرم توصیه میکنم برای کسب موفقیت، باید اول خودشان را باور کنند، بعد دنبال آموزش بروند، به خدا توکل کنند و قدم بردارند.»
کسب تجربه از واجبات است
با شناختی که از خودش دارد، میداند در هر شرایطی که باشد میتواند شغل ایجاد کند. خطرپذیری در خون او جریان دارد؛ اما معتقد است باید تجربه داشته باشد تا در مسیر شغلیاش به خطا نرود: «تراشکاری یعنی مادر صنایع؛ هر وسیله و ابزاری که بخواهند تعمیر کنند یا بسازند، به این شغل وابسته است. برای مثال هنگامی که قطعهای در آلمان ساخته میشود، یک تراشکار حرفهای باید بفهمد چگونه این قطعه ساخته شده و چگونه باز و تعمیر میشود تا عیب آن را پیدا و آن وسیله را تعمیر کند. تراشکار حرفهای شدن از خواستهها و اهداف من است که نیاز به سرمایهگذاری دارد. إنشاءا... این سرمایه فراهم شود تا با یاری خدا بتوانم در آینده برای خود کارگاهی راهاندازی کنم. هر چند فعلاً تمام تمرکزم در کسب مهارت و تجربه بیشتر است تا بتوانم در کارم چه الان و چه فرداها موفق باشم.»
کار نشدنی وجود ندارد!
فخاری اهل گلایه و شکایت نیست و همیشه انرژی مثبت را برای خود حفظ میکند. معتقد است کم و کاستی وجود دارد؛ اما نباید روی آنها توقف و ذهن را درگیرش کرد. خستگی و سختی زیاد باعث کسب تجربه میشود و بعد از رسیدن به موفقیت، همه آن خستگیها از یاد میرود: «مسیر و راه رسیدن به اهداف ممکن است پر از دستانداز، مشکلات و شکستها باشد؛ با این حال این مسیر ما را به اهداف نهاییمان میرساند. کافی است بر روی اهداف خود متمرکز شویم و به عنوان یک زن بپذیریم که مشکلات و شکست جزئی از کار است و ترس از مشکلات و شکست به ما کمکی نخواهد کرد. برای هر چیزی که میخواهیم، باید تلاش کنیم. من خودم به این جمله که «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت» اعتقاد زیادی دارم و هر کس که بگوید نمیشود، به نظر من به اندازه کافی تلاش نکرده است و کار نشدنی وجود ندارد. برای من بارها این اتفاق افتاده است که وسط کار کم آورده باشم؛ ولی دوباره با اراده قویتر شروع کردهام.»
مشکلات و بیپولی همیشه وجود دارد
اگر در هر خانواده یک نفر خلاق باشد و شغل ایجاد کند، بیکاری در جامعه نخواهیم داشت. او با بیان این جمله میگوید: «توصیهام به افراد بیکار و جویای کار این است که برای داشتن شغل، پشتکار از سرمایه مهمتر است. برای شروع یک کار نباید منتظر بهتر شدن شرایط باشیم و دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم. مشکلات و بیپولی همیشه وجود دارد و نباید ترسید. با ترس نمیشود کاری را راه انداخت. باید جسارت به خرج بدهیم و به خودمان بفهمانیم که چون بقیه توانستهاند، ما نیز میتوانیم. باید تجربه کسب کرد و دنبال آموزش رفت. باید سختی کار را تحمل و کار را شروع کنیم. همان طور که گفتم، من در کنار پدر و مادری بزرگ شدم که با سختی و تلاش خودشان کارآفرین بودند. ما بچهها نیز در کنار آنها تجربه کسب کردیم و به تبعیت از آنها دوست داریم مستقل باشیم. هر شغلی سختیهای خاص خودش را دارد و با وجود رعایت ایمنی بالا، باز هم حوادثی در دنیا رخ میدهد که دردآور است و ممکن است منجر به قطع عضو و حتی از دست دادن جان شود. اما برای رسیدن به آن، باید از همه سختیها و ترسها گذشت.»