«جورج اورول»(1950-1903)نویسنده دو کتاب پر سر و صدا که بارها و بارها در تیراژ دهها میلیون چاپ و به ۶۲ زبان دنیا ترجمه شد از انقلابیون کمونیست و مدافع انقلاب بلشویکی شوروی به رهبری لنین بود که در سال ۱۹۱۷ به پیروزی رسید. هرچند «اورول» روسی نبود و اهل انگلستان بود و هیچگاه به شوروی سابق سفر نکرد.
او از رخدادهای پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی شوروی و به دنبال آن در بلوک شرق تعجب کرد و دست از حمایت ایدئولوژی مارکسیستی و انقلاب روسیه کشید و تبدیل به منتقد سرسخت آن شد.
اورول در ادامه زندگی کوتاهش هرگونه حکومت استبدادی و خودکامهای که به هر نام و با هر ایدئولوژی مردم را به ستوه آورد به باد انتقادهای تند گرفت که در این نوشتار به طور مختصر به آن خواهیم پرداخت.
اورول از جمله انگلیسیهای نادر غیر اشرافی بود که توانست به مدرسه «ایتن» راه یابد. این مدرسه برای آموزش شاهزادگان و اشراف انگلیسی تأسیس شده بود اما تعداد خیلی کمی از دانشآموزان تیزهوش خانوادههای فقیر هم پس از شرکت در کنکور در آن پذیرفته میشدند.
کسانی همچون «وینستون چرچیل»، «دریادار نلسون» و «آنتونی ابدن» از دانشآموزان این مدرسه بودند.
اورول زمانی که دیکتاتوری بسیار خشن و خون آشام استالین رهبر دوم انقلاب روسیه را دید، به سرعت راه خود را از بلشویکها جدا کرد. او همزمان خشونت و استبداد گسترده نازیهای آلمان به رهبری هیتلر و فاشیستهای ایتالیا به رهبری موسولینی و اجحافات نظام سرمایهداری لیبرالیستی را مورد انتقاد قرار داد.
«او در تحلیلهای سیاسی و اجتماعیاش با هیچ حزب، گروه و جبههای معامله نمیکرد و میگفت ظالم را در هر نقطه و هر مکان و وابسته به هر گروه و جمعیتی که باشد باید معرفی کرد.نویسنده باید خود را عمیقاً و عموماً ستمزده و مظلوم همه ستمکاران جهان فرض کند.»(1)
از این منظر اورول را باید پیرو مکتب انسانگرایی دانست که با نگاهی بشردوستانه قلمش در جهت دفاع از حقوق انسانهای تحت ستم، فریفته شده و مظلوم به چرخش درآمد.
او در دو کتاب «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» ویژگیهای رژیمهای دیکتاتور را چنین توصیف کرده است: «تحت نظر داشتن عموم مردم از راه وزارتخانههایی همچون وزارت عشق و وزارت صلح، برقرار کردن تفتیش و سانسور در بیان هر نظر و اندیشهای، تحریف تاریخ، ساخت و پاخت با قدرتهای قاهرهی جهانی و جنگهایی که پایانی ندارد.»(2)
زاویه «جورج اورول» با انقلابیون کمونیست از زمانی شروع شد که در اسپانیا و در حمایت از دولت کمونیست این کشور میجنگید. پس از مجروحیت در شهر بارسلون که در اختیار کمونیستها بود لیست محرمانهای دید که حزب کمونیست برای تیرباران افراد «ناباب» تهیه کرده بود. در این لیست نام خودش را دید لذا فرار کرد. آنچه او را به شدت متنفر ساخت اعدام رفقایش به اتهام ناروا و در عین حال همکاری با فاشیسم بود.
او دوره سربازی را در پلیس انگلستان مستقر در «برمه» گذراند. برمه آن موقع زیر سلطه انگلستان بود. او همواره از جنایات سران کشورش در سراسر جهان پرده برمی داشت.
اورول در کتاب «مزرعه حیوانات» هنرمندانه، استقرار دروغ و ریا در سیر انقلاب سوسیالیستی را نشان داد و در کتاب «رمان1984» به انعکاس این اندیشه پرداخت که چگونه در یک جامعه و حکومت دروغ سازمان یافته میشود. نقدهای عمیق او تا آنجا پیش رفت که درباره ماهیت انقلاب نوشت:«آن چنان که تاکنون دیده شده است، میتوان گفت که انقلاب معمولاً یک نوع احساس آرامش برای مدتی کوتاه در افراد جامعه به وجود میآورد که نتیجه عملی آن بیشتر تغییر رهبران سیاسی و رؤسا است. زیرا کوشش جدی و پیگیر هرگز به کار نرفته است که غریزه قدرت طلبی افراد مهار شود. در رفتار و عمل انقلابیون فعال ، لااقل کسانی که ما تاکنون شاهد موفقیتشان بودهایم، علاقه به عدالت به تدریج در عشق به قدرت تحلیل رفته است.»(3)
«ژیل دو لانو آ» در مقالهای در وصف «جورج اورول» مینویسد:«... خشم و تأثر از دروغ به وسیله کسانی که خود را مدافع انسانیت مینامیدند، در او به صورت یک انگیزه همیشگی در آمد تا برای درک صحیح وقایع سیاسی و اجتماعی پیوسته هوشیار باشد. در این زمان احساس هیجان انگیزی به او دست داده بود که باید دائماً در جهت خلاف جریان آب شنا کند. سرنوشت او چنین بود که باید در عصری زندگی کند که نیروهای شیطانی همه حقایق سیاسی و اجتماعی را مسخ میکنند. این احساس در اورول یک نیروی خستگی ناپذیر و خلاق به وجود آورد که تا آخرین روزهای حیاتش الهامبخش آثارش بود؛ نیرویی که او را وادار می کرد تا در آخرین سال زندگی کوتاهش با وجود ابتلا به بیماری سل پیشرفته، آخرین صفحات کتاب 1984 را روی میز آشپزخانه یا روی زانو در تخت بیماریاش با ماشین تحریر به پایان برساند.»(4)
شاید آخرین و مهمترین پیام اورول این باشد که ما نباید در بازی با ایدئولوژیهای سیاسی و انقلابی به خود دروغ بگوییم و دنبال فریب خود باشیم زیرا اصل مهم بیدار کردن وجدان خفته خود ماست.
پی نوشت:
1- پهلوان، چنگیز (1366) کتاب نمای ایران، تهران: نشر نو ، به نقل از احسان نراقی (1396) رؤیای شیفتگان، تهران: نشر ثالث ، ص 162
2- نراقی، احسان، ص 163
3-نراقی، احسان، ص 168
4- نراقی احسان ، ص166