تعداد بازدید: ۳۳۸
کد خبر: ۱۱۲۱۳
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۶ - 2021 13 November
فلاسک چای را کنار بقچه‌ بی‌بی گذاشتم و پرسیدم:  بی‌بی! حالِ گوهر خانوم خیلی بَده؟

بی‌بی نگاهی به من انداخت...

- نه خیلی بد، ولی خو خیلی‌ام خوب نیس دیه.

- شما شب بیمارستان می‌مونی بی‌بی؟

- ها دیه ننه، نی بینی چیا مه جم کردم میه؟

- آخه چرا شما بی‌بی؟ ماشالا تا اونجایی که من میدونم اون خودش دو تا دختر داره و چار تا پسر، تازه بجز دومادا و عروسا و نوه‌ها...

- ووووی ننه خدا اَ سرشون نگذره. پیرزن بری هر کدومشون زنگ زده یکی گفته بَچِی کوچیک درم، او یکی گفته اَ بیمارستان خوشوم نَیا! او یکی گفته کار دَرَم، او یکی گفته بری چه همش من برم؟ خلاصه هر کدومشون یَی چی گفتن! یکیشون نکرده بره پَلو ای پیرزنو...

- چی بگم والا بی‌بی؟خدا خیرتون بده...
*****
بی‌بی که از در آمد تو بقچه را از دستش گرفتم...

- خسته نباشی بی‌بی، گوهر خانوم مرخص شد؟ 

- ها ننه، دیه کاراشه کردم رف خونه...

- بهتر بود بی‌بی؟

- بد نبود، من خو سواد نداشتم ننه، خدا خیر ای پرستارو بده که کارِی ترقیصُشه کرد...
*****
جلوی تلویزیون نشسته بودم که بی‌بی زاری‌کنان آمد تو...

- چی شده بی‌بی؟ چرا گریه می‌کنی؟

- گوهر ننه، گوهر...

- گوهر چی شده بی‌بی؟

- مُرد...

- مُرد بی‌بی؟ واقعاً؟ جدی می‌گی؟

با پشت دست زد توی صورتم....

- مرضضضض، من تو ای حال میه با تو شوخی درم دختر؟

چیزی نگفتم که دوباره با تشر گفت:

- نیخِی پاشی بیری یَی اُووقَنی بری من دُرُس کنی؟

همانطور که از سر جایم بلند می‌شدم شنیدم که گفت:

- خدارِ شکر که مُرد اَ دسِّ ای بچاش راحت شد...

*****
بی‌بی هنوز درست و حسابی آب قند را سر نکشیده بود که از جایش بلند شد...

- کجا بی‌بی؟

- برم بینم مراسم ای پیرزنو کی هه، دلوم طاقت نیَره تو خونه.

- نمیخواد بری بی‌بی که، همه‌ی بچه‌ها و نوه‌هاش عکسشو گذاشتن استاتوس...

- چی‌چی؟

- گذاشتن وضعیت موبایلشون بی‌بی...

بی‌بی نزدیکتر آمد...

- کو؟

- ایناها بی‌بی، بیا خودت ببین...

- بچا و نَواش... (اینجا حرف‌های بی‌بی ممیزی شد!)

چادرش را پوشید...

- باز کجا بی‌بی؟

- ینی ای حرفو عغده شده سرِ دلوم گلاب، ماخام برم بگم نیخا حالا که مرده ای کارا رِ بکنین، او اَ دسِ خودتون دق کرد مَُرد!
گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها