تعداد بازدید: ۳۵۶۶
کد خبر: ۱۰۴
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۹ - 2016 16 May
امین رجبی سردبیر نی‌ریزان فارس

پرده اول: از دوردست‌ها دود غلیظی پیداست که از دامنه کوهی برمی‌خیزد و به آسمان می‌رود. شواهد از یک آتش‌سوزی بزرگ در مراتع و جنگلها خبر می‌دهد. از آن میان یکی پیدا می‌شود و با تلفن همراه، منابع طبیعی را مطلع می‌کند. دقایقی بعد ماشین‌های یگان حفاظت و کارمندان منابع طبیعی سر می‌رسند. 

تعداد کمی از مردم هم به کمک می‌آیند و با هر وسیله‌ای که به دستشان می‌رسد، جلوی گسترش آتش را می‌گیرند. به نسبت پهنه آتش‌سوزی، تعداد افراد کم است. با یک ساعت تلاش بی‌وقفه و نفسگیر، بالاخره آتش مهار می‌شود. میزان خسارت بالا است. ٣ هزار مترمربع از دامنه زیبای کوه آسیب دیده. به یقین اگر تعداد بیشتری از مردم به کمک رفته بودند، آتش زودتر خاموش می‌شد و خسارت کمتری به بار می‌آمد. ٢٠٠ متر پایین‌تر از محل آتش‌سوزی، اردوگاه آموزش و پرورش قرار دارد و در زمان آتش‌سوزی، خانواده‌هایی آنجا حضور دارند. از میان آنها کسی برای کمک داوطلب نمی‌شود.

پرده دوم: دوچرخه‌سوار بر اثر تصادف با یک خودرو به زمین افتاده و سرش شکافته. خون زیادی از او می‌رود. جانش در خطر است. تعداد زیادی دور او جمع شده‌اند. تا آمبولانس اورژانس بیاید، کسی جلو نمی‌رود. برخی در حال فیلم گرفتن با موبایل هستند. آمبولانس بالاخره سر می‌رسد و مصدوم با تلاش کادر اورژانس از مرگ حتمی نجات می‌یابد. عده‌ای همچنان از صحنه فیلم می‌گیرند.

پرده سوم: دریاچه‌های بختگان، پریشان، ارومیه و ... به دلیل بی‌تدبیری و ناکارآمدی مسئولین، یکی پس از دیگری خشک می‌شوند و جای آنها را شوره‌زار فرا می‌گیرد. زندگی مردم به خطر می‌افتد و بیماری‌ها زیاد می‌شود. سر و صدای دلسوزان بالا می‌رود و حتی کشورهای دور دست هم از این واقعه خبردار می‌شوند. حالا کار به جایی رسیده که در هر سخنرانی و همایش با موضوع خشکسالی، نام این تالاب‌ها و دریاچه‌ها به میان می‌آید. در این میان فقط دریاچه ارومیه بودجه می‌گیرد و حتی کارشناسانی از کشور ژاپن از آن بازدید می‌کنند و در نهایت این دریاچه بطور نسبی از بحران نجات می‌یابد. اما کسی برای بختگان و پریشان کار مؤثری نمی‌کند.

اینها که گفته شد، سه پرده از پرده‌های بی‌شماری است که روزانه در زندگی ما رخ می‌دهد و می‌گذرد. از این مثالها فراوان است. مسائل زیادی پیش می‌آید که سلامتی و زندگی همنوع ما را با خطر مواجه می‌کند و یا حتی زندگی یک جامعه را تهدید می‌کند؛ ولی ما و بسیاری دیگر مثل ما کاری نمی‌کنیم به این دلیل ساده که آن خطر و مسئله به طور مستقیم زندگی ما را تهدید نمی‌کند و با ما کاری ندارد.

مثلاً در حادثه اول چون آن مراتع متعلق به شخص ما نیست، برای مهار آتش پیش‌قدم نمی‌شویم و می‌گوییم: بقیه هستند.

در حادثه دوم، چون مصدوم حادثه با ما نسبتی ندارد، عجله‌ای برای نجات جان او نداریم و بی‌تفاوت می‌ایستیم.

در بحث نجات دریاچه‌ها نیز مشخص است که اهالی ساکن در اطراف دریاچه ارومیه بیشتر از ما همسایگانِ بختگان و پریشان دست به اقدام جدی و مسئولانه زده‌اند و مسئولین رده بالا را نسبت به خشکی دریاچه ارومیه حساس کرده‌اند و آنها را به چاره‌جویی وا داشته‌اند. البته نتیجه هم گرفته‌اند.

همه اینها که گفته شد، حاصل آفتی است که به جان جامعه و البته شهرستان ما افتاده و آن «بی‌تفاوتی اجتماعی» است.

برتولت برشت در این باره تعبیر زیبایی دارد و می‌گوید:

«اول به سراغ یهودی‌ها رفتند
من یهودی نبودم
اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند،
من لیبرال نبودم،
اعتراض نکردم.
سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید،
کمونیست نبودم،
بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغ من آمدند ...
هر چه فریاد زدم
کسی نمانده بود که اعتراضی کند».
این که «بی‌تفاوتی اجتماعی» از کجا آمده و چه بر سر ما آورده، نیاز به بحثی جامعه‌شناختی دارد که برای پرهیز از طولانی شدن این نوشته، در شماره بعد تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

بدرود

غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
امیر
United States
۱۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۷
1
0
درود بر آقای رجبی،به نکات بسیار مهمی اشاره نموده اید،کاش مطلبی در تکمیل این نوشتار مینوشتید که بعضی همشهریان متاسفانه،کمک که نمیکنند در جهت تخریب البته بیشتر در مورد محیط زیست ،تلاش میکنند.
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها